صفحه اصلی arrow مطالب جالب و متنوع arrow چرا گل شقایق گل همیشه عاشق است
 

تابلو اعلانات نت گشت..

نت گشت را home page خود کنيد

ابزارهای رایگان برای افزایش بازدید سایت و وبلاگ شما
کدهای زیبا سازی سایت و وبلاگ - ساعت های زیبا
فروش سایت و دامنه زیبا، رند و با سابقه ده ساله و رنک دار
درمان سرماخوردگی با روش درمان های گیاهی و غذایی در ایران و جهان
دانلود تقویم نجومی سال 1403
دانلود کتاب مجربات باقر
دانلود کتاب صوتی تاریخ امپراطوری هخامنشیان از کوروش تا اسکندر
دانلود کتاب صوتی اروپا در قرون وسطی
دانلود جزوه حقایقی درباره سنگ پادزهر
فروشگاه اینترنتی عصر قدیم

جستجو در سایت نت گشت و در کل سایت ها

دانلود تقویم نجومی 1403 - تقویم نجومی 1403 منجم باشی - تقویم نجومی حسین جانقربان 1403 - تقویم نجومی گلپایگانی 1403

دانلود رایگان کتاب صوتی خداوند الموت - نوشته پل آمیر - مترجم ذبیح الله منصوری


اهدای عضو یعنی اهدای زندگی

كاربران آنلاین

ما 16 میهمان آنلاین داریم
خبر خوان سایت نت گشت
RSS 2.0

ورود كاربر





هنوز ثبت نام نكرده اید؟ عضویت در سایت
به وب

عكسي از شيلا خداداد و همسرش در برج ميلاد
یك‌شنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۱ ساعت ۰۷:۳۵ قبل‏ازظهر
  [جزئیات]...      عکسی نادر و کمیاب از کودکی آیت الله بهجت
پنج‌شنبه ۰۶ خرداد ۱۳۹۵ ساعت ۰۶:۴۸ قبل‏ازظهر
  [جزئیات]...      داود رشیدی و عزت الله انتظامی و بهروز وثوقی هنرپیشه فیلمفارسی قبل از انقلاب
پنج‌شنبه ۰۹ آذر ۱۳۹۱ ساعت ۱۰:۱۴ قبل‏ازظهر
  [جزئیات]...      متفاوت ترین گریم الناز شاکردوست
چهارشنبه ۱۴ دی ۱۳۹۰ ساعت ۱۱:۱۲ قبل‏ازظهر
  [جزئیات]...      عکسی از دوران جوانی ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور مقتدر روسیه
پنج‌شنبه ۱۲ فروردین ۱۳۹۵ ساعت ۰۷:۰۵ قبل‏ازظهر
  [جزئیات]...      

چرا گل شقایق گل همیشه عاشق است

ارزیابی كاربر: OFFOFFOFFOFFOFF / 0
ضعیف عالی 

شقایق گفت با خنده ، نه بیمارم، نه تبدارم
اگر سرخم چنان آتش ، حدیث دیگری دارم
گلی بودم به صحرایی ، نه با این رنگ و زیبایی
نبودم آن زمان هرگز ، نشان عشق و شیدایی
یکی از روزهایی که زمین ، تبدار و سوزان بود
و صحرا در عطش می سوخت
تمام غنچه ها تشنه
ومن بی تاب و خشکیده ، تنم در آتشی می سوخت
ز ره آمد یکی خسته ، به پایش خار بنشسته
و عشق از چهره اش پیدای پیدا بود
ز آنچه زیر لب می گفت
شنیدم سخت شیدا بود
نمی دانم چه بیماری به جان دلبرش افتاده بود ، اما
طبیبان گفته بودندش
اگر یک شاخه گل آرد ، ازآن نوعی که من بودم
بگیرند ریشه اش را و بسوزانند
شود مرهم برای دلبرش آندم شفا یابد
چنانچه با خودش می گفت ، بسی کوه و بیابان را
بسی صحرای سوزان را ، به دنبال گلش بوده
و یک دم هم نیاسوده
که افتاد چشم او ناگه به روی من
بدون لحظه ای تردید ، شتابان شد به سوی من
به آسانی مرا با ریشه از خاکم جداکرد و به ره افتاد
و او می رفت و من در دست او بودم
و او هر لحظه سر را رو به بالاها
تشکر از خدا می کرد
پس از چندی
هوا چون کوره آتش ، زمین می سوخت
و دیگر داشت در دستش تمام ریشه ام می سوخت
به لب هایی که تاول داشت گفت:
اما چه باید کرد؟ در این صحرا که آبی نیست
به جانم هیچ تابی نیست
اگر گل ریشه اش سوزد که وای بر من
برای دلبرم هرگز دوایی نیست
واز این گل که جایی نیست
خودش هم تشنه بود اما!!
نمی فهمید حالش را چنان می رفت و
من در دست او بودم
وحالا من تمام هست او بودم
دلم می سوخت اما راه پایان کو ؟
نه حتی آب ، نسیمی در بیابان کو ؟
و دیگر داشت در دستش ، تمام جان من می سوخت
که ناگه
روی زانوهای خود خم شد ، دگر از صبر اوکم شد
دلش لبریز ماتم شد ، کمی اندیشه کرد- آنگه -
مرا در گوشه ای از آن بیابان کاشت
نشست و سینه را با سنگ خارایی زهم بشکافت
اما ! آه
صدای قلب او گویی جهان را زیرو رو می کرد
زمین و آسمان را پشت و رو می کرد
و هر چیزی که هرجا بود با غم رو به رو می کرد
نمی دانم چه می گویم ؟ به جای آب، خونش را
به من می داد و بر لب های او فریاد
بمان ای گل ، که تو تاج سرم هستی
دوای دلبرم هستی
بمان ای گل
ومن ماندم ، نشان عشق و شیدایی
و با این رنگ و زیبایی
و نام من شقایق شد
گل همیشه عاشق شد

(علیرضا خدایی)

کتاب صوتی تاریخی

آخرین مطالب