صفحه اصلی arrow مطالب جالب و متنوع arrow مجموعه کاملی از جوک ها و طنز های فارسی
 

تابلو اعلانات نت گشت..

نت گشت را home page خود کنيد

ابزارهای رایگان برای افزایش بازدید سایت و وبلاگ شما
کدهای زیبا سازی سایت و وبلاگ - ساعت های زیبا
فروش سایت و دامنه زیبا، رند و با سابقه ده ساله و رنک دار
درمان سرماخوردگی با روش درمان های گیاهی و غذایی در ایران و جهان
دانلود تقویم نجومی سال 1403
دانلود کتاب مجربات باقر
دانلود کتاب صوتی تاریخ امپراطوری هخامنشیان از کوروش تا اسکندر
دانلود کتاب صوتی اروپا در قرون وسطی
دانلود جزوه حقایقی درباره سنگ پادزهر
فروشگاه اینترنتی عصر قدیم

جستجو در سایت نت گشت و در کل سایت ها

دانلود تقویم نجومی 1403 - تقویم نجومی 1403 منجم باشی - تقویم نجومی حسین جانقربان 1403 - تقویم نجومی گلپایگانی 1403

دانلود رایگان کتاب صوتی خداوند الموت - نوشته پل آمیر - مترجم ذبیح الله منصوری


اهدای عضو یعنی اهدای زندگی

كاربران آنلاین

ما 13 میهمان آنلاین داریم
خبر خوان سایت نت گشت
RSS 2.0

ورود كاربر





هنوز ثبت نام نكرده اید؟ عضویت در سایت
به وب

عکس ها، بیوگرافی، آلبوم ها و آهنگ های فریدون آسرایی داور برنامه شب کوک
جمعه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۵ ساعت ۰۸:۰۲ قبل‏ازظهر
  [جزئیات]...      فرح پهلوي و آنتوني كويين بازيگر نقش حمزه در حال كباب خوري
پنج‌شنبه ۰۴ خرداد ۱۳۹۱ ساعت ۱۲:۵۴ بعدازظهر
  [جزئیات]...      عکس پویا امینی و همسر و پسرش
شنبه ۱۳ آبان ۱۳۹۱ ساعت ۱۲:۴۶ بعدازظهر
  [جزئیات]...      عکس های جدید ترانه علیدوستی
سه‌شنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۰ ساعت ۱۱:۳۱ قبل‏ازظهر
  [جزئیات]...      فلامک جنیدی و خواهرش - سیبی که از وسط نصفش کردن
چهارشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۴ ساعت ۱۲:۴۲ بعدازظهر
  [جزئیات]...      

مجموعه کاملی از جوک ها و طنز های فارسی

ارزیابی كاربر: ONONONOFFOFF / 17
ضعیف عالی 

# از غضنفر ميپرسن ، عمل سزارين چيه؟
ميگه : بچه به شرط چاقو !
# زن : عزيزم شنبه آينده درست 25 سال از ازدواج ما ميگذرد ، بيا بخاطر اين روز يه بوقلمون بکشيم .
شوهر : واسه چي د مجازات گناهي رو که 25 سال پيش ما کرديم بوقلمون بايد پس بده
# معلم از شاگردانش پرسيد : طول اتاق 6 متر و عرض آن 5 متر است اگر گفتيد که من چند سال دارم ؟
همه شاگردان مات و مهبوت به هم نگاه کردند و يکي از ميان آنها جواب داد ، شما چهل و هشت سال داريد .
معلم گفت : از کجا فهميدی؟
شاگرد جواب داد : من يک پسر خاله دارم که نيمچه خل است و 24 سال دارد ، روی اين حساب شما 48 سال داريد !
# زن و شوهری خفته بودند که زن ناگهان شروع کرد به لگد انداختن و ناليدن ، شوهر بيدار شد و زن را هم بيدار کرد و علت حرکات را پرسيد د زن گفت : خواب بدی ديدم متوحش شدم ، خواب ديدم که مرده ام و ميخواهند دفنم کنند .
شوهر گفت : پس من چه احمقي بودم که ترا بيدار کردم !
# از يک عرب زباني که اعا ميکرد فارسي را خوب ميداند پرسيدن : سشوار به فارسي چه معني دارد ؟
جواب داد : خوب معلومه يعني دمش گرم!
# گدا : از وقتي که عکس مادر زنم را جلوی خودم گذاشته ام ، مردم دلشان به حالم سوخته و بيشتر به من کمک ميکنند!
# غضنفر يه جير جيرک می گيره بهش روغن می زنه....
# از يکي مي پرسن فرق بين پرايد و ژيان چيه ؟
ميگه : پرايد آدمو مي بره ولي ژيان هم آدمو مي بره هم آبروي آدمو!
# به يه معتاد گفتن : تو بيژني ؟
گفت : نه بابا ژن دارم!
# يه روز به يه فضول ميگن : اگه نصف دنيا را بهت بديم از فضولي کردن دست ميکشي يا نه؟
ميگه : خوب نصف ديگه اش را چي کار مي کنيد !
# رشتيه ميره اداره ثبت احوال ميگه : آقا جان من ميخواهم اسم زنم را عوض کنم .
ميگن اسمش چيه . ميگه طلا .
بهش ميگن اين که اسم قشنگيه واسه چي ميخواي عوض کني؟ . ميگه آخه هر وقت خونه اين بچه هاي محله هي ميگن طلا کشيده پايين طلا کشيده بالا . آبروي ما ميره !
# سازمان  اطلاعات آمریکا برای یه شغل بسیار حساس میخواست نیرو بگیره. از بین تمام کسایی که Apply کرده بودن تنها دو مرد و یه زن واجد شرایط شناخته شدن که باید امتحان نهایی رو میدادن
مسئول پذیرش برای امتحان نهایی یه اسلحه داد به آقای اول و گفت خانومت توی این اتاقه میری و یه گلوله شلیک میکنی تو سرش.... آقاهه رفت و سریع برگشت و گفت نه من نمیتونم زنم رو بکشم .... خوب طبیعی بود که از امتحان رد شد
مرد دوم هم بعد پنج دقیقه از اتاق اوومد بیرون و در حالی که اشک میریخت گفت نه از من نخواهین که این کارو بکنم....... خوب اینم رد شد
زنه قرار شد بره تو اتاق و شوهرشو بکشه. بعد پنج دقیقه صدای یه گلوله اومد و پشت سرش صدای سیزده تا شلیک دیگه و بعد هم داد و بیداد و شکستن در و دیوار و ....
یه چند دقیقه بعدش زنه اوومد بیرون با لباس پاره و خونی..... برگشت گفت نمیدونم کدوم حرومزاده ای گلوله مشقی گذاشته بود تو تفنگ مجبور شدم با صندلی بکشمش.
# دختر خانومی از دوست پسرش دعوت میکنه که برای شام بیاد خونشون و با پدر و مادرش هم آشنا بشه در ضمن بهش میگه بین خودموون باشه امشب میخوام بعد مدتها آشنایی با هم سکس هم داشته باشیم
پسره هول میکنه...... چون اولین بارش بوده و سکس هم تو زندگیش نداشته سر صبح میره داروخونه و کلی با آقای داروخونه چی در مورد روشهای سکس و روشهای پیشگیری و این حرفا.... صحبت میکنه و اطلاعات میگیره ... تازه کلی هم ابزارآلات مربوطه رو خرید میکنه و برمیگرده خونه شب که میشه میره خونه دختره. دختره خوشحال میشه و میبردش سر میز شام که با پدر و مادرش هم آشنا بشه. پسره خیلی با ادب باهاشون آشنا میشه... اما قبل از خوردن غذا پسره سرشو خم میکنه و دستاشو بهم قفل میکنه و شروع میکنه خوندن دعای قبل از غذا .... دعا کردن پسره خیلی طول میکشه به طوری که دختره میاد در گوشش میگه: تو قبلا به من نگفته بودی اینقدر مذهبی هستی
پسره میگه: تو هم قبلا بهم نگفته بودی بابات داروخونه داره!!
# آقایی رفته بود کتابخونه که کتابی که دیروز امانت گرفته بود رو پس بده به کتابدار گفت: آقا این کتاب شما خیلی خسته کننده بود. پر بود از شخصیتهای مختلف، ضمن اینکه یه عالمه شماره هم توش بود. واسه ی همین میخوام پسش بدم
کتابدار گفت: ها پس شما بودی که دفترچه ی تلفن مارو به امانت گرفته بودی ؟؟؟
#  يارو ميره در خونه رفيقش رو ميزنه بچه رفيقش درو باز ميكنه بهش ميگه:
بابات خونست ميگه نه حمومه ميگه مادرت چطور ميگه اونم حمومه
ميگه دوتايي حموم چكار ميكنن ميگه فكر كنم دارن بستني ميخورن
چون بابام به مامانم ميگه زود باش بخور تا شل نشده!!!
# دو خانم  كه در پارك درحال قدم زدن بودن متوجه راه رفتن گشاد گشاد جاسم شدند.
اولي گفت بنظر من طرف لاي پايش سوخته كه اين طوري راه ميره.
دومي گفت بنظر من او مادر زادي اين طوري راه ميرفته.
هر دو شرط بندي كرده ونزد جاسم رفتند يكي از آنها به او گفت :
آقا ما هردو محقق هستيم وراجع راه رفتن شما تحقيق كرده ايم
يكي ازما نظرش اين است كه لاي پاي شما سوخته وديگري اعتقاد دارد كه شما مادر زادي چنين راه مي رويد
حال شما بفرماييد كه دليل اين چنين راه رفتنتان چيست ؟
جاسم در پا سخ گفت:
ولك هر سه نفرمان اشتباه كرديم منم فكر كردم مي گوزم " ريدم "
# چند تا پسر داشتند بازي ميكردن و يهو توپشون افتاد بالاي يه درخت.
از دختري كه داشت بازي اونارو تماشا ميكرد خواستند كه بره بالا و توپ زو براشون بياره.
دختره رفت بالا و توپ رو بهشون داد.
وقتي رفت خونه مادرش باهاش دعوا كرد و گفت احمق اونا ميخواسن شورتتو ببينند.
دختره گفت: من واسه همين شورتمو در اورده بودم!!!
# غضنفر ميره داروخونه ميگه : اقا يه كاندوم ميخواستم
صاحب داروخونه سوال ميكنه :چه ماركي بدم...؟
غضنفر ميگه :يه مارك خوب بده فكر كن براي خواهر و مادر خودت ميخواي...؟!
# زنها از مردها چه میخواهند :
ليست‌ اصلی‌:
۱- خوش‌ قيافه‌ باشه ... ۲- جذاب‌ باشه ... ۳- موقعيت‌ شغلی‌ خوبی داشته باشه ... ۴- شنونده ی‌ خوبی‌ باشه ... ۵- شوخ‌ و بذله‌گو باشه ... ۶- قامت‌ برازنده‌ ای داشته‌ باشه ... ۷- خوش ‌لباس‌ باشه ... ۸- قدرشناس‌ باشه ... ۹- توی ذهنش‌ انديشه‌های‌ شگفت‌آور داشته‌ باشه ... ۱۰- عاشق‌ خوبی‌ باشه و اهل‌ خيالپردازی‌ باشه ...
ليست‌ بازنويسی‌ شده‌ در ۳۵ سالگی‌:
۱- قيافه ش‌ بد نباشه! (اولويت‌ با كسانی‌ كه‌ دچار كچلی‌ يا كم‌مويی‌ نيستن!) ... ۲- در ماشين‌ رو برای‌ خانم‌ باز كنه و صندلی‌ رو برای‌ خانم‌ از پشت‌ ميز عقب‌ بكشه! ... ۳- به‌ قدر كافی‌ برای‌ خوردن‌ يك‌ شام‌ گرون‌ قيمت‌ رستوران‌ پول‌ داشته‌ باشه! ... ۴- بيش‌تر از اونچه‌ حرف‌ می‌زنه ، گوش‌ كنه! ... ۵- به‌ لطيفه‌های‌ خانم‌ بخنده! ... ۶- راحت‌ بتونه ساكهای‌ سنگين‌ مواد خوراكی‌ رو حمل‌ كنه! ... ۷- حداقل‌ يه‌ كراوات‌ داشته‌ باشه! ... ۸- در قبال‌ خوردن‌ يه‌ غذای‌ خوب‌ خونگی‌ تشكر كنه! ... ۹- تاريخ‌ تولد خانم و سالروز ازدواج‌ رو به‌ خاطر داشته‌ باشه! ... ۱۰- حداقل‌ يه‌ بار در هفته‌ حرفهای‌ عاشقانه‌ بزنه! ...
ليست‌ بازنويسی‌ شده‌ در ۴۵ سالگی‌:
۱- خيلی‌ زشت‌ نباشه! ... ۲- قبل‌ از اومدن‌ خانم ‌، با ماشين‌ راه‌ نيفته! ... ۳- يه‌ كار ثابت‌ داشته‌ باشه و بتونه حداقل‌ يه‌ بار در سال‌ خرج‌ شام‌ رستوران‌ رو بپردازه! ... ۴- وقتی‌ خانم‌ حرف‌ می‌زنه‌ بتونه سرش‌ رو تكون‌ بده! ... ۵- لطيفه‌های‌ كهنه‌ و قديمی‌ رو به‌ خاطر داشته‌ باشه! ... ۶- به‌ قدر كافی‌ توانايی‌ داشته‌ باشه تا بتونه توی جابه‌جا كردن‌ مبلمان‌ كمك‌ كنه! ... ۷- پيراهنی‌ بپوشه كه‌ برآمدگی‌ شكمش‌ رو بپوشونه! ... ۸- شيشه‌ آبليمويی‌ رو كه‌ نوار اطمينان‌ درش‌ باز شده ‌، تشخيص‌ بده و اون رو نخره! ... ۹- به‌ خاطر داشته‌ باشه كه‌ در‌ محافظ‌ توالت‌ فرنگی‌ رو قبل‌ از خروج‌ سر جاش‌ بذاره! ... ۱۰- آخر هر هفته‌ صورتش‌ رو اصلاح‌ كنه! ...
در ۵۵ سالگی‌
۱- موهای‌ گوش‌ و بينی‌ش‌ رو كوتاه‌ كنه! ... ۲- توی اماكن‌ عمومی‌ خرخر نكنه! ... ۳- خيلی‌ زياد پول‌ قرض‌ نگيره! ... ۴- وقتی‌ خانم‌ ابراز محبت‌ می‌كنه‌ ، خوابش نبره! ... ۵- لطيفه‌های‌ تكراری‌ رو هفته‌ای‌ چند بار نگه! ... ۶- ظاهرش‌ به‌ قدر كافی‌ مناسب‌ باشد كه‌ گاهی‌ آخر هفته‌ها بشه باهاش به‌ پيك‌نيك‌ رفت‌ و البته حال و حوصله ی بيرون رفتن رو داشته باشه! ... ۷- كمتر جوراب‌ لنگه‌ به‌ لنگه‌ بپوشه! ... ۸- در قبال خوردن‌ يه‌ شام‌ حاضری‌ تشكر كنه! ... ۹- آدرس و شماره تلفن منزلش رو به‌ خاطر داشته‌ باشه! ... ۱۰- چند هفته‌ يه‌ بار توی تعطيلات‌ آخر هفته‌ صورتش رو اصلاح‌ كنه! ...
... در ۶۵ سالگی‌
۱- از بچه‌های‌ كوچيك‌ نترسه! ... ۲- به‌ خاطر داشته‌ باشه كه حمام‌ خونه‌ كجاست‌! ... ۳- برای‌ منظم‌ و با قاعده‌ بودنش ، نياز به‌ خرج‌ كردن‌ پول‌ زيادی‌ نباشه! ... ۴- فقط‌ موقع خواب‌ آروم‌ خرخر كنه! ... ۵- به‌ خاطر داشته‌ باشه كه‌ چرا می‌خنده! ... ۶- اونقدر توانايی‌ داشته‌ باشه كه‌ بدون‌ كمك‌ بتونه بايسته! ... ۷- معمولا" بتونه بعضی‌ از لباسهاش‌ رو بدون‌ كمك‌ ديگرون‌ بپوشه! ... ۸- غذاهای‌ سبك‌ رو دوست‌ داشته‌ باشه! ... ۹- به‌ ياد بياره كه‌ دندونهای‌ مصنوعی‌ش‌ رو كجا گذاشته‌! ... ۱۰- به‌ خاطر داشته‌ باشه كه‌ كی آخر هفته س! ...
در ۷۵ سالگی‌
۱- نفس‌ بكشه! ... ۲- كنترل ...‌... خودش‌ رو از دست‌ نداده‌ باشه! ... ۳- همين


0 نظر

هیچ نظری وجود ندارد. اولین نفر برای نظر دهی به این مقاله باشید!

ارسال یك نظر


هجی كردن هجی كردن

کتاب صوتی تاریخی

آخرین مطالب