تابلو اعلانات نت گشت..
نت گشت را home page خود کنيد
ابزارهای رایگان برای افزایش بازدید سایت و وبلاگ شما
کدهای زیبا سازی سایت و وبلاگ - ساعت های زیبا
فروش سایت و دامنه زیبا، رند و با سابقه ده ساله و رنک دار
درمان سرماخوردگی با روش درمان های گیاهی و غذایی در ایران و جهان
دانلود تقویم نجومی سال 1403
دانلود کتاب مجربات باقر
دانلود کتاب صوتی تاریخ امپراطوری هخامنشیان از کوروش تا اسکندر
دانلود کتاب صوتی اروپا در قرون وسطی
دانلود جزوه حقایقی درباره سنگ پادزهر
فروشگاه اینترنتی عصر قدیم
كاربران آنلاین
ورود كاربر
سفرنامه خواندني از مستند ديدني ريك استيو درباره ايران
ریک استیو" یکی از مستندسازان معروف امريكا است که سفرهای متعددی به کشورهای مختلف جهان داشته و مستندهای زیادی در این زمینه تهیه کرده است. استیو در این زمینه کتابهایی را هم منتشر کرده است که با استقبال گسترده افکار عمومی در ایالات متحده روبرو شده است
استیو خاطرات دستنویس خود از این سفر را هم در اینترنت منتشر کرده که آن هم با استقبال خوبی روبرو شده است. رجانیوز به منظور آگاهی مخاطبان فارسیزبان از محتوای این مستند پربیننده و محبوب، اقدام به انتشار سلسلهوار خاطرات این مستندساز امريكایی میکند که بخش اول این سفرنامه جذاب، شیرین را در ادامه میخوانید:
سال گذشته، یکی از دوستانم در دفتر واشنگتن سازمان ملل متحد از من پرسید که برای کاهش تنش میان ایران و امريكا که ممکن است به یک جنگ منجر شود، چه كاري میتوانم بكنم؟ من جواب دادم که تنها كاري که میتوانم بكنم، تولید یک برنامه تلویزیونی در ایران است. در کمتر از چند ماه بعد، من یک طرح برای این برنامه تلویزیونی نوشتم. یک سفر که اصلاً سیاسی نبود؛ برنامهای درباره مردم و فرهنگ امروز و دیروز ایران.
امروز من به سفارت ایران در آتن (پایتخت یونان) رفتم تا ویزای خودم و همراهانم را بگیرم. این شگفتانگیزترین و جذابترین سرزمینی است که من تاکنون از آن بازدید کردهام. مثل اکثر امريكاییها من هم تقریباً هیچ چیزی درباره ایران نمیدانم. برای همین این سفر را باید یک اکتشاف نامید. خب، آرزوی من در این سفر چیست؟ لذت بردن از فرهنگ جذاب و غنی، آشنا شدن با ملتی که یک رهبر منطقهای بهشمار میآید و از همه مهمتر، فهمیدن 70 میلیون نفری که این سرزمین را خانه خود میدانند. مأموریت من چیست؟ اشتراک گذاشتن این درسها و آموختهها از طریق یک برنامه عمومی تلویزیونی.
مراحل کسب مجوز خیلی کُند طی شد؛ تا جایی که قطعیت کار تنها یک هفته پیش از آغاز فیلمبرداری مشخص شد. مثل پدر و مادرها وقتی میخواهند به سفر بروند، هم هیجان زده بودم و هم استرس داشتم. چون امريكا با ایران رابطه دیپلماتیک ندارد، تنها راه ما یک رابطه غیرمستقیم از طریق سفارت پاکستان به عنوان حافظ منافع ایران در امريكا بود. در یونان هم با آرامش باورنکردنی و بدون هیچ مشکل امنیتی، به سفارت ایران رفتیم و با ویزا بیرون آمدیم؛ بالاخره ما هم رفتنی شدیم.
فیلمبرداری 12 روزه ما در ایران شامل پوشش تصویری از تهران، شیراز، اصفهان و تخت جمشید خواهد بود. من با تیم همکاران ثابت خودم به ایران رفتم: سیمون گریفث، کارل بائر و خودم! ما همچنین از کمک دو راهنمای ایرانی هم استفاده کردیم. یکی از آنها یک ایرانی- امريكایی بود که در سیاتل زندگی میکرد. نفر دیگر از طرف دولت ایران با ما همراه شده بود تا در کنار ما باشد. این ترکیب عالی و فوقالعاده بود. ما میخواستیم آزاد باشیم و در عین حال، از اعتماد دولت ایران به خودمان سوءاستفاده نکنیم.
چرا ایران به ما اجازه داد؟ اینطور میتوان گفت که ایران به دنبال جذب گردشگر خارجی است. شاید این مساله كار خطر هم داشته باشد چرا که گردشگران میتوانند تفکرات مخالف را به کشور وارد کنند اما ایران با تمام این مسائل، به دنبال جذب گردشگر بیشتر است. از سوی دیگر، دولت ایران بر این باور است که رسانههای غربی چهرهای غیرواقعی از فرهنگ ایرانیان ارائه کردهاند که ربطی به واقعیت خونگرم و بخشنده و صلح دوست آنان ندارد. بر همین اساس در مورد من بسیار تحقیق کردند و نهایتا به این نتیجه رسیدند که انگیز من مورد تأیید و قابل قبول است. من امیدوارم آنها متوجه باشند که اگرچه دستاورد نهایی ما سیاسی است اما این به معنی آن نیست که ما به دنبال اسطورهسازی از ایران باشیم. اگرچه من واقعا به خاطر یادگرفتن چیزهایی درباره فرهنگ غنی ایران هیجان زده هستم اما نمیتوانم برخی از تفاوتهای فرهنگی و مذهبی را انکار کنم. برای مثال، نشان دادن وضعیت زنان ایرانی دارای خطوط قرمز ظریفی است. مثلا رستورانها و کافههایی که مقررات مربوط به عفت را رعایت نکنند، لغو مجوز خواهند شد. همچنین من امیدوارم بفهمم چرا ایرانیان همیشه فریاد "مرگ بر امريكا" سر میدهند.
من با اضطراب فراوان به ایران سفر میکنم. ما دوربین بزرگ خودمان را در یونان گذاشتیم و تنها یک دوربین کوچک برداشتیم. من حتی حواسم بود که همه وسایل الکترونیکم قبل از پرواز شارژ کامل باشند و سوالاتی از این دست داشتم که ما واقعا آنجا چقدر آزاد خواهیم بود؟ آیا اتاق هتلها امن هستند؟ واقعا آنجا نمیتوان الکل نوشید؟ آیا مردم به دور ما جمع میشوند و ناگهان با عصبانیت به ما حمله میکنند؟ ایا غذاها به همان بدی سفرم در سال 1978 – سال 1357 خورشیدی - به ایران هستند؟
زمانی که از یک ماه فیلمبرداری خسته کننده در اروپا خسته شدهام، حالا باید خودم را برای یک ذهن آزاد و تازه با مردم در خیابانها آماده کنم و با استقامت بدنی خوب به این کار بپردازم. البته یک شب خواب را هم در هواپیما از دست دادم و ساعت حدود چهار صبح در تهران بودیم .
زمانی که خلبان میگوید مقصد این هواپیما تهران است و هیچکس نگران نمیشود، ناخودآگاه یاد یک ادعا میافتم که هواپیماهایی که از ایرانیان پر هستند، همه یک چاقوی فلزی در جیب دارند! پرواز از فرودگاه آتاتورک استانبول به امام خمینی تهران، فکر من را مشغول میکند. از فرودگاههای ریگان و دوگل گذشتهام و به آتاتورک و امام خمینی رسیدهام. فرودگاههایی که نام چهار رهبر بسیار متفاوت قرن بیستم را یدک میکشند و هر کدام تأثیری تاریخی و پاک نشدنی بر ملتهای خود گذاشتهاند.
در هواپیما مشکلی نیست و مردم به خوبی در کنار هم نشستهاند. حالت چهره آنها با من فرق دارد اما لباس پوشیدنشان دقیقا مانند من است و تفاوتی وجود ندارد. کاش سیاستمداران جهان هم چنین کابینی برای فرصت دادن به مردم برای اشتراک گذاری نظراتشان میگذاشتند.
من چنین سفری را از استانبول به تهران حدود 30 سال پیش هم تجربه کردهام. آخرین بار این سفر با اتوبوس سه روز طول کشید و شاه نفسهای آخرش را در جایگاه حکومت میکشید. من از انقلاب سال 57 تظاهرات خیابانی را یادم میآید و همچنین تفاوت طبقانی در تهران میان مردم فقیر و ثروتمند را. من آن زمان 23 ساله بودم و باید اعتراف کنم برای اولین بار نسبت به این تفاوت اقتصادی بسیار عصبانی شدم. در وداع اولین دیدار من از ایران، یه من یک شوک فرهنگی و اقتصادی ناشی از تقابل فقرا با ثروتمندان وارد کرد.
سفر این بار من به تهران سریعتر بود؛ یعنی به جای سه روز تنها سه ساعت طول کشید. هر خیابان و میدان اصلی که نامی از شاه داشت، جای خودش را به نام امام خمینی داده است. قبلا تمام تصاویر روی پولها و اسکناسها تصویر شاه بود اما اکنون تصویر امام خمینی جایگزین آن شده است. در فرودگاه بینالمللی امام خمینی تنها نشانی که از شاه وجود دارد، شاید مسافران کراواتی باشد که ساکن غرب هستند و برای دیدار عزیزانشان به ایران آمدهاند. یکی از اولین چیزهایی که توجه من را جلب کرد، پوشش زنان ایرانی است که موهایشان را با روسری پوشاندهاند. از پنجره که به بیرون نگاه میکنم، چراغهایی که در تهران روشن هستند من را به یاد مکزیکوسیتی میاندازد؛ البته بسیار بزرگتر و عظیمتر.
من این سفر را با یک مقداری ترس شروع کردم؛ چرا که نمیدانم چه چیزی انتظار ما را میکشد. ما باید 12 روز در اینجا زندگی کنیم و برنامه بسازیم...
بسیاری از این مخاطبین از استیو به خاطر ارائه یک تصویر واقعی و رنگی از ایران تشکر کردند؛ تصویری که رسانههای یکجانبهنگر و دولتی امریکا سالهاست مانع دیده شدن آن شدهاند. تأثیرگذاری این فیلم تا جایی بود که یکی از مخاطبان امریکایی درباره آن نوشت: «فیلم را دو بار دیدم و کلی گریه کردم که چرا باید در کشوری زندگی کنم که رسانهها و دولتش موجب میشوند مردم از کشور زیبا با مردمانی دوست داشتنی مثل ایران غافل باشند.»
استیو خاطرات دستنویس خود از این سفر را هم در اینترنت منتشر کرده که آن هم با استقبال خوبی روبرو شده است. رجانیوز به منظور آگاهی مخاطبان فارسیزبان از محتوای این مستند پربیننده و محبوب، اقدام به انتشار سلسلهوار خاطرات این مستندساز امریکایی میکند که بخش دوم این سفرنامه جذاب، شیرین را در ادامه میخوانید:
تهران؛ پسته بهشتی در ارتفاع
راستش را بخواهید تا زمانی که این سفر قطعی شود و وارد آن شوم، نسبت به آن تردید داشتم اما بالاخره چشم باز کردم و خودم را در خیابانهای تهران دیدم. همه چیزهایی را که شنیده بودم، با دیدنیهایم مقایسه کردم؛ از سپاه پاسداران تا بزرگراههای چهاربانده، یادوارههای مرگ بر امریکا، استقبال گرم و صمیمی و همراه با لبخند مردم... ایران واقعا یک مجموعه هیجانبرانگیز و البته متناقض است.
تهران یک پایتخت جوان، پرشور، پر از انرژی و شلوغ است و در واقع قلب نوین ایران. کلانشهری غبارآلود با حدود 14 میلیون نفر جمعیت که در حال رفت و آمد هستند و از آپارتمانهای بلند مملو است و حصاری از کوههای زیبا اطراف آن را در بر گرفته است. من بر روی بالکن طبقه 15 هتل زیبا و مدرنی که ساکن آن هستم، قدم میزنم و از دیدن و شنیدن این شهر درخشان در گرگ و میش صبح لذت میبرم. برف تازهای هم که بر روی نوک قله دماوند در شمال تهران نشسته، منظرهای جذاب و شیک ایجاد کرده است.
ماشینها بدون توجه به قوانین رانندگی حرکت میکنند و در کمال تعجب هیچ مشکل و تصادفی هم پیش نمیآید! هتل این روزها به خاطر برگزاری کنفرانس ملل اسلامی شلوغ و در هیاهو است؛ کشورهایی که پرچم آنها بر سر در هتل نصب شده است. البته اثری از خطهای قرمز و ستاره نیست و این یعنی خبری از پرچم ایالات متحده آمریکا نیست. من کلا به جز در یک نماد انقلابی علیه استعمار، اثر دیگری از پرچم آمریکا در تهران ندیدم.
در هنگام ورود به هتل یک دستگاه "ایکس ری" گذاشته شده و هر کس که قصد ورود به هتل را دارد، باید وسایل خود را از درون دستگاه عبور دهد. خیلی جالب است که ایرانی که ما تصور میکنیم باید از خودمان در برابر آن حفاظت کنیم، دقیقا از تكنولوژی روز برای مقابله با تروریستها استفاده میکند.
من در اتاقم قدم میزنم و در حالی که یک لیوان آب انار استثنایی مینوشم و لبهایم را به خاطر طعم ترش عالی آن میمکم، یک مشت پسته اصل ایران از روی میز برمیدارم و در دهان میریزم و به بهشت میروم... تلویزیون را روشن میکنم. بیبیسی، سیانان و شبکههای زیادی در داخل ايران که مشغول پخش اذان هستند. یک شبکه هم مستندی زیبا از طبیعت بکر و ناب ایران نشان میدهد؛ آبشاری که از ارتفاع بالا فرو میریزد و با صدایی بلند به صخرهها برخورد میکند. یک شبکه هم به طور مستقیم، کعبه قبله مسلمانان را نشان میدهد.
ایران، مدارک همکارانم را بررسی و تایید کرد. امروز به دفتر وزارت امور خارجه رفتیم تا کارت خبرنگاری خودمان را تحویل بگیریم. یک خانم موجه و با وقار که پوشش کامل و آراستهای داشت، عکسهای ما را تطبیق داد و با ظرافت خاصی تلفظ اسامی ما را پرسید تا آنها را به فارسی ترجمه کند و بنویسد. آژانس مسافرتی که تحت نظارت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ایران است، یک راهنما را با ما همراه میکند که در نظر من یک مامور دولتی است. "سید" هر جا که دوربین ما باشد، هست؛ حتی زمانی که فیلمبردار من وسط ترافیک ماشین و جمعیت در حال تصویربرداری بود و حتی وقتی پشت موتورسیکلت سوار بود.
جالب است که دو خود شیفته اساسی (یعنی من و سید) در طول سفر بسیار با هم دوست شدیم و خاطره تاریخی هم از سوختن زیر آفتاب پرسپولیس (تخت جمشید) داریم. از حق نگذریم، سید واقعا در چند مرحله اساسی به کمک ما آمد. هر زمان که ما میخواستیم از یک مکان مذهبی یا با اهمیت تاریخی تصویربرداری کنیم، یک مامور حفاظتی پیش ما میآمد و درخواست مجوز میکرد. سید هم با زبان شیرین فارسی هدف ما و اینکه کی هستیم و به چه منظور به ایران آمدهایم. قوانین ایران تا اندازهای با هم تداخل دارند و این مساله ممکن بود کار ما را با مشکل روبرو کند که سید همیشه راهحلی در آستینش داشت و کار ما را راه میانداخت.
خیلی از خوانندگان وبلاگم قبل از سفر به ایران هشدار داده بودند که دسترسی من برای فیلمبرداری بسیار محدود خواهد بود و منحصر به تصاویر طبیعی زیبا از این کشور است اما آنچه در واقعیت بود، من واقعا دسترسی محدودی نداشتم و آزادی خیلی خوبی برای کار من در جریان بود. سید که همراهم بود، هیچوقت من را از فیلمبرداری از مکان خاصی بازنداشت و حتی زمانی که جایی از من میخواست تا دوربینم را خاموش کنم، من واقعا میفهمیدم که صلاح و خیر من را میخواهد. مثلاً فیلمبرداری از بانکها بهدلیل امنیتی و از زنان به دلیل عفت و حجاب آنان مشکل بود، اما بهطور مستقیم دولت ایران هیچ ایرادی بر فیلمبرداری من نگرفت و من آزاد بودم از همه چیز که مورد نیازم بود، فیلمبرداری کنم.
ما همچنین کاملاً آزاد بودیم که با مردم در خیابان حرف بزنیم و فیلمبرداری کنیم. قبلا تصور میکردم همان حسی که در اتحاد جماهیر شوروی داشتم و همه مردم بهطور جدی از سوی دولت برای حرفهایشان کنترل میشوند، خواهم داشت اما اصلا اینگونه نبود. من خیلی راحت در خیابانها گشت میزدم و هر سوالی که دوست داشتم از مردم میپرسیدم و با آنها شوخی میکردم و میخندیم و آزادانه تصویربرداری میکردم.
مردم ایران خیلی خوشرو و خنده رو هستند و وقتی میفهمیدند که از کجا آمدهام، این خنده بازتر میشد. من واقعا تجربه سفر به چنین جایی را نداشتم که تا این حد بتوانم با مردمش ارتباط دوستانه برقرار کنم. مردم عادی تنها میخندند و از اینکه زبان من را نمیفهمند، گیج میشوند اما جوانهای تحصل کرده، تسلط خوبی به انگلیسی دارند و با من صحبت میکنند. مردم عادی هم بسیار خونگرم هستند؛ بسیار دلپذیر، خندان و البته بسیار مودب و باشخصیت.
از نظر اقتصادی، مردم ایران مانند جامعه آمریکا نیستند که همه چیز را در کار سخت و درآمد بیشتر بدانند. درآمد متوسط مردم در سال بین 5 تا 15 هزار دلار در سال است، با این تفاوت که تقریبا مالیاتی پرداخت نمیکنند و دولت بودجه اداری خود را از فروش نفت بهدست میآورد. به همین دلیل بهرهوری در ایران بسیار پایین است و انرژی به دلیل ارزان قیمت بودن، به طور فزایندهای از سوی مردم به هدر میرود.
سوغاتی اصلی من از ایران، «سفر به ایران» بود
وقتی به خانه خودم در آمریکا برگشتم، با رگبار سوالاتی از این دست روبرو شدم که چرا به ایران رفتهام و اصلا چرا باید به ایران رفت؟ قطعا یکی از اصلیترین انگیزههای من، تلنگری به جامعه خودم در زمینه شناخت جامعه ایران بود. من میتوانم به عنوان یک تاجر به شما اطمینان بدهم که سرمایهگذاری در ایران کاملا مطمئن است و هیچ خطر و ریسکی ندارد. همچنین به عنوان یک سیاستمدار به طور قطعی هرگونه توهم و ترس بیهوده از ترور شدن در ایران و حملات تروریستی را که سبب شده تا ایران یک کشور ترسناک جلوه کند، محکوم میکنم.
اما من به عنوان یک تاجر یا سیاستمدار به ایران نرفتم؛ من به عنوان یک نویسنده به ایران سفر کردم و تنها مشاهدات خودم را برای شما روایت کردم. من به همان دلایلی به سفر رفتم که به هر جای دیگر میروم: خارج شدن از فرهنگ بسته و یکنواخت کشور خودم و آشنایی با سبک زندگی سایر مردم جهان. به عنوان یک برنامهساز تلویزیونی واقعا این فرصت را یک مرحله تاریخی در زندگی خود میدانم. سوغاتی اصلی من از ایران، «سفر به ایران» بود.
من بر این باور استوار هستم که سفر میتواند به عنوان یک نیروی قدرتمند برای صلح و برقراری آرامش در جهان کاربرد داشته باشد. سفر، جایگزینی تجربه به جای ترس است و پلی برای درک تضاد فرهنگی، اعتقادی و اجتماعی و حتی سیاسی ملتهای مختلف در جهان. اکنون که برخی از سران کاخ سفید از احتمال عملیات نظامی علیه ایران سخن میگویند، من واقعا نمیخواهم فرصت دیدار مجدد ایران زیبا را از دست بدهم. من به عنوان یکی از مالیاتدهندگان در ایالات متحده، معتقدم که بر روی هر گلولهای که سبب ریخته شدن خون مردم در سراسر جهان توسط تفنگهای آمریکایی میشود، نام من حک شده است. این یک مسئولیت بسیار عمیق و بزرگ است. این طبیعت انسان است که دوست داشته باشدبه جای القای ترس و وحشت، به دنبال درک و شناخت طرف مقابل خود باشد. آرزو و رویای همه هموطنان من قطعا غیر از این نیست.
من به دنبال یک فضای گفتگو میان «شیطان بزرگ» و «محور شرارت» هستم. بله؛ در ادبیات سیاسیون هر دو طرف شاید اشتباهاتی باشد اما واقعا تصویری که از ایران در رسانههای آمریکایی وجود دارد، غیرمنصفانه، تاریک و سیاه، غیرواقعی و به شدت اغراق شده است که توسط دولت ما به مردم القا شده است. سفر من به ایران برای من ثابت کرد که همانطور که من از اینکه متولد آمریکا هستم شاکرم، اکثر قریب به اتفاق ایرانیان هم به هیچ وجه حاضر نیستند خاک کشورشان را با هیچ جای دیگر عوض کنند.
سیاستمداران میآیند و میروند اما مردم باقی میمانند. ترس اولیه من از نحوه برخورد مردم و نوع مهماننوازی آنها واقعا با برخورد مهربانانه و گرم مردم برطرف شد. من مطمئن شدم که آنها من را نماینده دولت آمریکا که دست به کشتار مردم در عراق میزند نیستم و فقط یک نفر از مردم این کشور هستم. اکثر ایرانیان هم مانند کشور من به دنبال و پیگیر مسائل سیاسی هستند. آنها از تسلط فرهنگ غربی بر جامعه ایرانی نگران هستند و با این مساله مبارزه میکنند؛ همانند مردم آمریکا که از تاثیرپذیری فضای جامعه از فرهنگ غیراصلی آمریکایی ناراضی هستند. هر دو ملت هم به یکدیگر مشکوک هستند و دولتها هم با هم تقابل دارند.
من امیدوارم با پخش این مستند از تلویزیون، مردم آمریکا بفهمند که چیزی به نام محور شرارت وجود ندارد و همه اینها ساخته ذهن خیالپرداز رسانهها است. ما بر روی یک سیاره زندگی میکنیم و باید یاد بگیریم که با وجود اختلاف نظر و سلیقه، یک زندگی مسالمت آمیز با هم داشته باشیم. این مسیر شاید سخت و ناهموار باشد اما آشنا شدن مردم کشور من با فرهنگ جذاب و دوست داشتنی ایرانیان قطعا گام مهمی در جهت درست این مساله است. بشریت باید از ۷۰ میلیون ایرانی تقدیر و قدردانی بکند. رهبران سیاسی آمریکا گاهی فراموش میکنند که همه ما قبل از اینکه ساکن این سیاره کوچک باشیم، مخلوق خداوند هستیم. من در سفر به ایران این مساله را بسیار ملموستر حس کردم. اگر حرف من را قبول ندارید، به ایران سفر کنید و با مردم فوقالعادهاش رودررو صحبت کنید.
سفر خوبی داشته باشید و به قول ایرانیها «درود بر شما»...
آخرین دانلود ها
آخرین مطالب
- دانلود تقویم نجومی سال 1403 - تقویم ازدواج، تقویم قمر در عقرب
- دوربین مگنتی گردالو، دوربین SQT آهنربایی، دوربین مینی ورزشی گرد بخریم یا نخریم؟
- تعبیر خواب های مختلف درباره دیدن مضراب یا نواختن با مضراب در خواب
- تعبیر خواب های مختلف درباره دیدن هر چیز دوتایی مثل تخم دوزرده یا دوچرخه دوترکه در خواب
- تعبیر خواب های مختلف درباره گرفتار مصیبت شدن در خواب
- تعبیر خواب های مختلف درباره دیدن صورتگری یا نقاشی حیوان یا انسان در خواب
- علت عدم دریافت تصاویر دوربین های مداربسته هوشمند بر روی موبایل در روزهای اعتراضات و اغتشاشات
- دستگاه انتقال آسان بیمار به صندلی، ماشین، ویلچیر، توالت فرنگی
- تعبیر خواب های مختلف درباره مصحف یا قرآن مجید در خواب
- تعبیر خواب های مختلف درباره دیدن مشهور شدن و شهرت در خواب
- تعبیر خواب های مختلف درباره دیدن مشمع یا رومیزی و روکش مشمعی در خواب
- دانلود کتاب کلیدهای اسرار جلد 1و2 (ویژه نامه شمیم وحی سال 92)- مجربترین ادعیه، اذکار، درمانهای معنوی
- تعبیر خواب های مختلف درباره مشکل و گرفتاری مالی و غیر مالی در خواب
- تعبیر خواب های مختلف درباره دیدن مشک آب نو یا کهنه در خواب
- تعبیر خواب های مختلف درباره مشک و عنبر و نافه در خواب
- تعبیر خواب های مختلف درباره مشعل، روشن کردن مشعل و مشعل بدست گرفتن در خواب
- تعبیر خواب های مختلف درباره مسلمان شدن مشرک و شرک در خواب
- تعبیر خوابهای مختلف درباره مشرق و مشرقیها و به شرق رفتن در خواب
- فیلم آموزش افزایش شانس ثبت نام خرید خودروهای بهمن موتور و سایر شرکت های خودروسازی
- تعبیر خواب های مختلف درباره مشرف شدن و اشراف بر کاری یا مکانی در خواب
- تعبیر خواب های مختلف درباره دعوا، کتک کاری و مشت زدن به دیگران در خواب
- تعبیر خواب های مختلف درباره مشارکت با مرد یا زن یا به هم زدن مشارکت در خواب
- تعبیر خواب های مختلف درباره دیدن مشاجره، دعوا، بحث و جدل در خواب
- تعبیر خواب های مختلف درباره دیدن حضرت عیسی مسیح در خواب
- تعبیر خواب های مختلف درباره دیدن مسواک در خواب
- تعبیرخواب های مختلف درباره دیدن میخ و مسمار در خواب
- تعبیر خواب های مختلف درباره مسلمان شدن در خواب
- تعبیر خواب های مختلف درباره دیدن مسگر و مسگری در خواب
- تعبیر خواب های مختلف درباره دیدن مسکه یا روغن حیوانی در خواب
- تعبیر خوابهای مختلف درباره پیدا کردن یا خرید مسکن در خواب
- تعبیر خواب های مختلف درباره دیدن مسجد، نماز خواندن در مسجد و احداث مسجد در خواب
- فواید خواندن آیة الكرسی
- ابطال چشم زخم ودفع آثارسوء آن در روح و جسم - دستور دوم
- دعاها و دستورات رفع چشم زخم و از بین بردن اثرات چشم زدن کسی - دستور اول
- نماز سیف القاطع و ختم یا علی - دو دستور مجرب برای حاجت روایی
- ساروج، مواد تشکیل دهنده و خواص آن در بناهای قدیمی و روشهای تخریب آن
- عایق های رطوبتی سنتی در بناهای قدیمی و تاریخی چه بوده؟
- چرا در موزه های فرانسه دریایی از آثار باستانی و گنج های ایرانی موج می زند
- تعبیر خواب های مختلف درباره دیدن شرابخواری، مستی و عرق خوری در خواب
- تعبیر خواب های مختلف درباره دیدن توالت و مستراح و رفع حاجت در مستراح در خواب
- تعبیر خواب های مختلف درباره دیدن مستخدم و خدمتکار در خواب
- تعبیر خواب های مختلف درباره دیدن مستاجر، خانه اجاره ای و پرداخت اجاره در خواب
- چطوری جون دل - ایجاد روحیه با هیبت ترسناک
- ترتیب نوشتن شماره حساب بانکی و شماره شبای بانک ها در کادرهای مربوطه
- افزایش کارمزد کارت به کارت و تصویب کارمزد برای انتقال وجه پایا و ساتنا و سایر خدمات بانکی