صفحه اصلی arrow تعبیر خواب و طالع بینی arrow خوابهایی که خبر از آینده می دهند - چند نمونه واقعی از خوابهای بزرگان
 

تابلو اعلانات نت گشت..

نت گشت را home page خود کنيد

ابزارهای رایگان برای افزایش بازدید سایت و وبلاگ شما
کدهای زیبا سازی سایت و وبلاگ - ساعت های زیبا
فروش سایت و دامنه زیبا، رند و با سابقه ده ساله و رنک دار
درمان سرماخوردگی با روش درمان های گیاهی و غذایی در ایران و جهان
دانلود تقویم نجومی سال 1403
دانلود کتاب مجربات باقر
دانلود کتاب صوتی تاریخ امپراطوری هخامنشیان از کوروش تا اسکندر
دانلود کتاب صوتی اروپا در قرون وسطی
دانلود جزوه حقایقی درباره سنگ پادزهر
فروشگاه اینترنتی عصر قدیم

جستجو در سایت نت گشت و در کل سایت ها

دانلود تقویم نجومی 1403 - تقویم نجومی 1403 منجم باشی - تقویم نجومی حسین جانقربان 1403 - تقویم نجومی گلپایگانی 1403

دانلود رایگان کتاب صوتی خداوند الموت - نوشته پل آمیر - مترجم ذبیح الله منصوری


اهدای عضو یعنی اهدای زندگی

كاربران آنلاین

ما 23 میهمان آنلاین داریم
خبر خوان سایت نت گشت
RSS 2.0

ورود كاربر





هنوز ثبت نام نكرده اید؟ عضویت در سایت
به وب

خوابهایی که خبر از آینده می دهند - چند نمونه واقعی از خوابهای بزرگان

ارزیابی كاربر: ONONONONON / 3
ضعیف عالی 

خوابها بر سه نوع کلی نیز تقسیم می شوند:

خوابهایی که از آینده خبر می دهند.

خوابهایی که از رازهای پنهان خبر می دهند.

خوابهایی که انسان رابه موضوعی امر می کنند.

در این قسمت به نمونه هایی از خوابهایی می پردازیم که بزرگان و شخصیت های معروف اینگونه خواب ها را دیده اند و تعبیر این خوابها هم به وقوع پیوسته.


خوابهایی که خبر از آینده می دهند - چند نمونه واقعی از خوابهای بزرگان

خواب زبیده همسر هارون الرشید

یک شبی زبیده همسر هارون الرشید خواب بسیار بدی دید طوری که خیلی ناراحت شد صبح روز بعد به کنیزی پولی داد و گفت برو به خدمت ابن سیرین و بنگر اسمی از من نبری بگو من خودم خوابی دیدم .

خواب زبیده این بود که او خواب دید در یک بیابانی تنها است و هر انسان و حیوانی می آید و با وی نزدیکی می کند.

آن کنیز به نزد ابن سیرین رفت و گفت من چنین خوابی دیدم ابن سیرین خندید و گفت تو عرضه این خواب را نداری و ممکن نیست تو چنین خوابی دیده باشی. تا زمانی که صاحب این خواب را معرفی نکنی من تعبیر نمی کنم.

آن کنیز به نزد زبیده برگشت زبیده شدیدا کنجکاو شده بود دوبار کنیز را فرستاد و گفت برو اصرار کن این خواب را خودم دیده ام .

آن زن برگشت و گفت خودم خواب را دیدم ابن سیرین گفت امکان ندارد غیر از زبیده چنین خوابی دیده باشد.

زن به نزد زبیده برگشت زبیده وقتی حرف ابن سیرین را شنید گفت برو بگو زبیده خواب دیده تعبیرش چیست؟

ابن سیرین گفت : ترجمه این خواب این است که زبیده یک کار مهمی می کند که همه انسانها و حیوانات از آن بهره مند می شوند.

دیری نگذشته بود که زبیده کانال آبی کشید از طایف تا مکه که تا امروز هنوز جاری است . ( در میدان عرفات کنار جبل الرحمه کانال آب زبیده قشنگ مشخص و پابرجا است)

خواب ام الفضل در مورد رسول الله

روزی بانویی خدمت پیامبر خدا آمد و خیلی ناراحت بود گفت یا رسول الله خواب خیلی بدی دبدم پیامبر فرمودند خیر است انشا الله بگو . آن بانو گفت خیلی بد است یا رسول الله باز پیامبر فرمودند خیر است انشا الله بگو چه دیدی؟

او جواب داد : خواب دیدم گویا قطعه ای از گوشت بدن شما کنده شد و افتاد در دامن من . پیامبر فرمودند این خواب خوبی است انشا الله بزودی فاطمه فرزندی به دنیا می آورد و تو او را در آغوش خود می گیری .

مدتی نگذشته بود که آن خواب تعبیر شد و امام حسين عليه السلام بدنيا آمد. وقتی آن زن فرزند را در دامان خود گذاشت ناگهان به یاد خوابش افتاد.

خواب آتش در فصل های سال

یک شخصی خوابی دیده بود آمد به نزد ابن سیرین و گفت : خواب دیدم که در خانه من آتشی است. ابن سیرین گفت برو در خانه ات بگرد گنجی پیدا می کنی. آن شخص رفت و گشت و گنج را پیدا کرد.

مدتی گذشت یک بنده خدایی عین همین خواب را دید با عجله و خوشحالی خود را به ابن سیرین رسانید و گفت من چنین خوابی دیدم . ابن سیرین گفت بدو که خانه ات آتش گرفت . آن شخص با عجله برگشت دید درست است قسمتی از خانه آتش گرفته . او به زحمت آتش را خاموش کرد و مجددا به نزد ابن سیرین برگشت و سوال کرد چرا اینگونه تعبیر کردی چه فرقی خواب من با آن بنده خدا داشت؟

ابن سیرین گفت : آن شخص در زمستان خواب دیده بود و آتش در زمستان نعمت است ولی شما در تابستان آتش دیده بودی که زحمت است.

خواب مهدی عباسی(در مورد فرزند)

روزى مهدى عباسى، در خواب دید، صورتش سیاه شده است. همینكه از خواب بیدار شد خیلى مضطرب و آشفته حال گردید. و تمام مُعبرّین را جمع كرد و خوابش را براى آنها نقل نموده و از تعبیرش سؤال كرد. همگى از تعبیر آن عاجز شدند و گفتند: این خواب را فقط ابراهیم كرمانى استادِ معبّرین عصر، مى تواند تعبیر كند. خلیفه او را براى تعبیر، دعوت كرد.

وقتى آن استاد فرزانه حاضر شد، خلیفه خواب خویش را براى او نقل كرد، ابراهیم گفت: اى خلیفه! شما هیچ ناراحت نباشید چونكه تعبیر این خواب، خیلى خوب و خوشحال كننده است، و خداوند متعال، فرزند دخترى به شما عنایت خواهد كرد. خلیفه گفت : از كجا مى گوئى؟ ابراهیم پاسخ داد: از كلام نورانى قرآن؛ زیرا خداوند مى فرماید: (وَ اِذا بُشِّرَ اَحَدُهُمْ بِالاُْنْثى ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدّاً وَ هُوَ كَظیمٌ) "هرگاه به یكى از آنان مژده دهند كه دخترى برایت متولد شده صورتش سیاه مى شود و بشدت خشمگین مى گردد."(1)

خواب مردی درمورد خرما

مردي به نزد محمدبن سيرين آمد

و گفت: به خواب ديدم كه بر در سراي سلطان چهل خرما بيافتم.

محمدبن سيرين گفت: فردا تو را بر در سراي سلطان چهل چوب زنند. روز ديگر وي را چهل چوب زدند.

سال ديگر همين مرد به نزد محمد بن سيرين آمد

و گفت: به خواب ديدم كه بر در سراي سلطان چهل خرما بيافتم.

محمدبن سيرين گفت: چهل هزار درم سيم بيابي.

مرد گفت: پارسال تعبير اين خواب را به گونه ديگر كردي، امسال به خلاف آن تاويل مي كني؟

محمدبن سيرين گفت: پارسال درختان خشك بودند و خرما بر درخت نبود و امسال درختان سبزند و خرما بر درخت است، دليل كه سيم و زر يابي. پس آن مرد يك هفته ديگر، آن چهل هزار درم سيم را يافت.

خواب پدر معزالدوله "بويه"در مورد فرزندانش

علي بن ختار انباري گفت: وقتي مرا معزالدوله ماموريت داد از بغداد به وطنش ديلمانبروم در آنجا خانه هايي بسازم گفت : وقتي به ديلم رسيدي مردي را جستجو کن به نام حسين بن شير کوه سلام مرا برسان بگو شنيدم که پدرم در کودکي من ، خوابي ديده بود. آن خواب را براي تو نقل کرد موقعي که از راهي عبور مي کرديد.من به واسطه کودکي نتوانستم آن خواب را حفظ کنم همان خواب را براي ما نقل کن !

گفت وقتي به ديلمان رسيدم آن مرد چون با من سابقه دوستي داشت به ديدنم آمد، من در خواست معزالدوله ديلمي را برايش نقل کردم.

گفت بين من و پدر معزالدوله "بويه" دوستي عميقي حاکم بود ما با هم همسايه بوديم يک روز گفت : من خوابي ديدهام که خيلي ناراحتم مي تواني يک نفر را پيدا کني برايم تعبير کند؟

گفتم: ما اکنون در محلي هستيم که بيابان حساب مي شود کجا در چنين محلي معبر يافت مي شود، يا عالمي که بتواند خواب ترا تعبير کند.

چند ماه گذشت ، يک روز با هم کنار دريا براي ماهي گيري رفته بوديم. ماهي زيادي صيد کرديم.آنها را با پشت حمل کرديم .او گفت من در خانه کسي را ندارم که اين ماهي ها را براي استفاده آماده کند.همه را تو ببر و آماده کن، او خودش هم آمد دو نفري شروع کرديم به تميز کردن ماهي ها ، تا يک مقدار بپزيم ويک مقدار دودي کنيم. در همين موقع مرد منجمي از آنجا عبور کرد که تعبير رويا مي دانست .بويه گفت: خوب است آن خوابي که چند وقت پيش گفتم ديدهام به او بگوييم تعبير نمايد، گفتم خوب است.الآن وقت اين کار است. رفتيم پيش منجم ." بويه" گفت من يک شب در خواب ديدم گويا نشسته ام و ادرار مي کنم اما از سر آلتم آتشي عضيم مثل استوانه خارج مي شود.آن آتش به چهار قسمت تقسيم شد.طرف راست و چپ و روبرو و پشت سر به طوري که جهان  را گرفت.از خواب بيدار شدم، تعبير و تفسير آن چيست ؟

منجم گفت من اين خواب را به کمتر از هزار درهم تغبير نمي کنم. گفتيم ، بيچاره ما ماهي گيريم آن هم براي خوراک زن و بچه ها مان صيد مي کنيم. ما اصلا هزار درهم به عمرمان نديده ايم ولي حاضريم يک ماهي بزرگ که از همه ماهي ها بزرگتر باشد به تو بدهيم .گفت: بسيار خوب با من به همين مقدار قرار بگذاريد به شرط آنکه بعد از تعبير پشيمان نشويد.

قبول کرديم او به بويه گفت: تو داراي فرزنداني خواهي بود که به اطراف جهان پراکنده مي شوند و سلطنت عظيمي پيدا خواهند کرد.

من گفتم: ما را مسخره کرده اي و اين ماهي را هم به حرام صاحب مي شوي .

بويه گفت بيچاره! من يک صيياد فقيرم . چنانکه مي بيني اينها بچه هاي منندو اشاره به علي که از کودکي کمي بالا تر رفته بود کرد، تازه پشت لبش موي در اورده بود.حسن از او کوچکتر بود و احمد کودکي را پشت سر مي گذاشت.گفت تو خيال مي کني اينها چکار خواهند کردو چه از ايشان بر مي آيد.

چند سال گذشت ، من خواب را فراموش کردم تا اينکه بويه به خراسان رفت و موقعييت او و دو پسرش محمد و ابراهيم در طبرستان خيلي با لا گرفت.او از ما جدا شد و پيش مرد آوويج رفت .به زودي منتشر شد که او مالک سرزمين " ارجان " شده و از مردآوويج سر پيچي نموده بعد مالک سرزمين فارس شد و ياقوت را فراري داد.کم کم بذل و بخششهاي او به ما رسيد تا بالاخره پيکي فرستاد و در خواست کرد که من پيش او بروم .

من رفتم پيش او تا چشمم به او افتاد ، ديدم دستگاه بسيار مهمي پيدا کرده است. مقدار زيادي فرش ، لباس و وسايل به من بخشيد.بعد از چند روز رو به من کرده گفت :خسين ! يادت هست خوابي که پدرم ديده بود، من کودکي بودم و يادم نماند و آنرا به معبري گفتيد. او چه تعبير کرد. تعبير او را بيهوده انگاشتيد. مايلم همان خواب را برايم نقل کني. من يادم آمد، از تعجب مدتي سکوت کردم و در انديشه بودم. گفت: مگر فراموش کرده اي که چيزي نمي گويي . گفتم نه ، فراموش نکر ده ام. گفت : پس نقل کن . من خواب را برايش نقل کردم . دستور داد هزار دينار بياورند همان موقع آوردند ، به من داد و گفت اين بچه هاي همان ماهي است ( که داديم به منجم ) گفت اين پول را بفرست به ديلم باغ و خانه خريداري کن تا براي بچه هايت بماند اين کار را کردم و مدتي پيش او بودم بعد اجازه برگشتن گرفتم . در آن موقع هم ده هزار دينار ديگر داد...

خواب روبوسی موسی عطار با داماد وفات یافته شان

موسي عطار دامادش حسين را که مرده بود در خواب ديد و با او معانقه کرد امام صادق عليه السلام تعبيرش کرد : به طول عمر و زيارت امام حسين عليه  السلام .. چون مرده در دار بقاست و چسبيدن به او نشانه بقاست و اگر کسي هادي نام يا مهدي  را بخواب ببيند تعبير شود به هدايت و اگر راشد نام را تعبير شود به رشد و سلامت.

خواب متوکل عباسي در موردعلي عليه السلام

متوکل عباسي علي عليه السلام را ميان آتشي افروخته خواب ديد و شاد شد زيرا که دشمن آن حضرت بود. ولي معبري با آنکه او نام آن حضرت را نگفته بود .گفت : آنکه تو خواب ديدي يا پيغمبر است يا وصي ، دليل آنکه خداي تعالي فرموده : بورک من في النار، النمل – 8 يعني : مبارک است آنکه در آتش است و گرد آن.

خواب آتش

هر که خواب بيند آتشي افروخته براي روشني و خاموش شده يعني که خداوند يک جور هدايتي به او داده و او از آن باي جهان دوم و سوم بهره نبرده است و سرگردان مانده است.

خواب طیار در مورد نیزه

طيار (از اصخاب امام صادق ع ) خواب ديد نيزهاي دارد که سر نيزه ندارد و 12 بند دارد، و امام صادق ع تعبير کرد که او دوازده دختر آورد و فرمود اگر سر نيزه داشتند پسر بودند.

خواب رسول الله در مورد وبا

پيغمبر اکرم ص زن سياهي را با موي سفيد و زوليده به خواب ديد و آنرا  به وبا تعبير کرد.

خواب گرمابه دار در مورد سخنرانی در منبر

مردي به امام ششم عليه السلام گفت : در خواب ديدم سر منبر سخنراني مي کنم. فرمود : کارت چيست ؟ گفت گرمابه دارم، فرمود نزد سلطان از تو بد گويي مي کنند و ترا بدار مي زنند و چنان شد که فرمود. چون آن مرد اهل علم نبود و در خواب بر جاي بزرگان نشسته بود.

خواب زنی در مورد ستونهای خانه

زني خواب ديد ستون خانه اش شکسته ، پيغمبر ص تعبير کرد شوهرش تندرست باز مي گردد و چنان شد. بار دوم هم همين خواب را ديد و آن حضرت همين تعبير فرمود . بار سوم پيغمبر حضور نداشت و ابو بکر تعبير کرد که شوهرش مرده است و چنان شد و پيغمبر به او فرمود مي توانستي بهتر تعبير کني .

خواب  همسر حنظله در مورد شکافته شدن آسمان

همسر حنظله خواب ديد آسمان در باز کرد و شوهرش در آن افتاد و بهم آمد.و حنظله شهيد شد.

خواب یاسر خادم امام رضا در مورد قفس

ياسر خادم امام رضا ع خواب ديد : قفسي که 17 شيشه در آن بود افتاد و همه شيشه ها شکستند. امام رضا قفس را به دليل ميله ها به انسان و شيشه ها را به آسمان و 17 روز تعبير فرمود و فرمود : از خاندان من مردي شورش کند و 17 روز حکومت کند و آنگه کشته شود.

تعبیر خواب از امیر مومنان

مردي به امير المومنين گفت : خواب ديدم نيم خشت به خشت سجده مي کرد و گاو از گوساله اش شير مي خورد. امام فرمود مرد نيک و دانايي خوار و اسير نادان شود و زني  از فروش دخترش روزي مي خورد.

خواب مردی در مورد قدح

شخصی به ابن سیرین گفت : در خواب دیدم قدحی مملو از آب در دست دارم ، ناگهان قدح شکست ولی آب آن نریخت . ابن سیرین پرسید : آیا زن داری ؟ گفت : بلی . باز پرسید : زن تو حامله است ؟ مرد گفت بلی ! ابن سیرین فرمود : این طور می فهمم که بچه سالم می ماند ولی مادرش تلف می شود . پس از چندی در اثر وضع حمل ، مادر مرد ولی بچه زنده ماند .

شخصی به ابن سیرین اظهار داشت : در خواب دیدم خروسی ب چشمم منقار زد . تعبیر این خواب چیست ؟ ابن سیرین فرمود : بعد از گذشت سی و چهار روز از دنیا خواهی رفت . اتفاقا پس از مدت مذکور همان شخص بدرود حیات گفت . شاگردان پرسیدند در تعبیر مزبور ، از کجای خواب استفاده کردی ؟ فرمود : چون در حساب جمل « دیک » ( خروس ) سی و چهار است ( د / 4 – ی / 10 – ک / 20 ) ، هلاکت وی بر من آشکار شد .

خواب مردی در مورد سخن گفتن زمین

شخصی به ابن سیرین گفت :در خواب دیده ام که زمین با من سخن می گوید . فرمود : آماده باش که رفتن تو از این عالم نزدیک شده است . آن شخص چند روز بعد فوت کرد .

خواب شخصی در مورد سورۀ اذا جاء نصرالله

شخصی به ابن سیرین گفت : خواب دیده ام که سورۀ اذا جاء نصرالله را می خوانم . این خواب چه تعبیر دارد ؟ ابن سیرین فرمود : اجل تو نزدیک شده . شخصی پرسید : چگونه فهمیدید ؟ ابن سیرین گفت : چون این سوره آخرین سوره ای بود که بر رسول اکرم (ص) نازل گشت .

خواب زنی در مورد گربه

زنی به ابن سیرین گفت : در خواب دیدم که سنوری ( گربه ای ) سر خود را در شکم شوهرم نمود و چیزی از آنجا بیرون آورد و خورد . ابن سیرین فرمود : اگر راست می گوئی امشب دزدی به دکان شوهرت می رود و سیصد و شانزده درهم از آنجا می برد . اتفاقا این دزدی از غلامی که در همسایگی آنها بود سر زده شد . شاگردان پرسیدند چگونه دانستی ؟ ابن سیرین فرمود : سنور یعنی گربه ، در تعبیر دزد است و از شکم به خزانه و از خوردن به بردن تعبیر می شود و اما عدد سیصد و شانزده را از حساب جمل استخراج کردم که آن مجموع حروف سنور است . ( س / 60 – ن / 50 – و / 6 – ر / 200 )

خواب شخصی در مورد بریدن هر دودست

شخصی به ابن سیرین گفت : در خواب دیده ام که مردی را هر دو دست بریدند ، و مرد دیگری را به دار آویزان کردند . ابن سیرین فرمود : حاکم شهر را معزول می کنند و دیگری را به جای او نصب خواهند نمود . اتفاقا همینطور شد .

شخصی در خواب دید که چشم راستش از قفا برگشت و چشم چپش را بوسید .

ابن سیرین گفت : تو دارای دو پسر هستی که یکی از آنها با دیگری لواط می کند . آن شخص در صدد تحقیق برآمد و صدق گفتار معبر بر او کشف شد .

خواب شخصی در مورد شکار کبوتر سفید

شخصی به ابن سیرین گفت : در خواب دیدم کبوتر سفیدی بر دیوار مسجد مدینۀ منوره نشسته بود ، باز شکاری آمد و آن کبوتر را صید کرد . ابن سیرین گفت : اگر راست گفته باشی حجاج بن یوسف ، دختر عبد الله جعفر را تزویج خواهد کرد . زیرا کبوتر در خواب زن است ، و سفیدی به زیبائی و جمال تعبیر می شود و من ، در مدینه زنی را به نفاست و شرافت دختر عبد الله جعفر سراغ ندارم . و از باز شکاری به حاکم ظالم و ستمگر تعبیر می شود و در بین حکمرانان ظالم تر از حجاج کسی را نمی شناسم .

خواب مردی در مورد پرنده

شخصی به ابن سیرین گفت : خواب دیدم که مرغی آمد و بر درختی نشست و تمام شکوفه های آن را خورد ، سپس پرواز کرد . ابن سیرین از شنیدن آن خواب متغیر شد و گفت : این نشانه فوت علما است . اتفاقا در همان چند روز « حسن بصری » و « فرزدق » شاعر و چند نفر دیگر از فقهاء که در مدینه منوره متوطن بودند از دنیا رفتند .

خواب شخصی در مورد مناره

شخصی در خواب دید که منارۀ یکی از آبادیها را چوب می زنند . خواب خود را نقل کرد . معبر فرمود : رئیس آن محل را که از او بزرگتر نباشد در حال ایستاده تازیانه بزنند . اتفاقا همانطور شد .

خواب عبدالملک مروان

عبدالملک مروان در خواب دید که چهار نوبت در محراب مکه بول کرده است .

معبر گفت : بعد از تو چهار نفر از اولاد تو مسند خلافت را نجس سازند و به نا حق بر منبر رسول خدا بالا روند . اتفاقا پس از چندی صدق این گفتار ظاهر شد .

خواب اسکندر

در زمانی که میان اسکندر و دارا جنگ بود ، شبی اسکندر خواب دید که با دارا کشتی می گیرد و دارا او را طوری زمین زد که نتوانست از زمین برخیزد . خواب خود را نقل نمود . ارسطو گفت : معنای زمین زدن دارا شما را ؛ تسلط پیدا کردن شما است بر زمین ، و در اختیار گرفتن شما است زمین را . پس از زمان کوتاهی تمام روی زمین در تصرف اسکندر در آمد .

خواب ابو حنیفه

ابو حنیفه شبی در خواب دید که به روضۀ مقدسۀ حضرت ختمی مرتبت وارد شده و استخوان های آن حضرت را در اطراف خود جمع نموده است . از این خواب متوحش شد و صورت واقعه را برای ابن سیرین نقل کرد . ابن سیرین گفت : تعبیرش آن است که مجموع علوم شریعت را بدست آوری و مذهب تو در میان مردم رواج پیدا کند .

خواب فاطمه بنت اسد

فاطمه بنت اسد والدۀ ماجدۀ حضرت امیرالمومنین (ع) شبی خواب دید : « شمشیری در دست دارد که یکباره آن شمشیر مبدل به بچۀ شیری شد ، و به فاصلۀ کمی شیری عظیم گردید و از دست او به کوهها و دره ها روانه شد ، و از رعبی که داشت هیچکس را یارای آن نبود که به او نزدیک شود . در همین حال حضرت رسول اکرم (ص) ظاهر شد و آن شیر قوی و رعب آور ، به سوی آن حضرت رفت و مانند آهوئی رام ، مطیع و منقاد وی گردید » پس از گذشت زمان کمی این خواب ، به ولادت حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام تعبیر گشت .

خواب امام خمینی ره

زمانى که حضرت امام خمینى (قدس سره) در نجف بودند، پسر ایشان آیت الله شهید سید مصطفى (رض) در درس اخلاق که به صورت خصوصى آیت الله کشمیرى (ره) افاضه مى فرمودند شرکت مى کرد و از ایشان براى حضرت امام خیلى تعریف مى کند.

حضرت امام مى فرمایند: چیزهایى که مى گویى صحیح است ولى من دلیل مى خواهم ، برو به ایشان بگو: من در فلان تاریخ چه خوابى دیده ام ؟ آقا سید مصطفى هم جریان را به آقاى کشمیرى (ره) گزارش مى دهد.

ایشان هم مى فرمایند: به پدرت بگو که در خواب دیدى که از دنیا رفته اى و در حالى که جسدت در قبر قرار گرفت زیر سرت سنگى اذیت مى کرد و على (علیه السلام) مى آیند و آن سنگ که شما را ناراحت کرده بود را بر مى دارد.

وقتى مرحوم آقا مصطفى صحبت هاى آقاى کشمیرى را به عرض امام مى رساند حضرت امام مى فرمایند: کاملا صحیح است . برو و از ایشان تعبیر خواب را هم بپرس .

براى مرتبه دوم آیت الله شهید خدمت آیت الله کشمیرى مى رسد و تعبیر خواب را مى خواهد، آیت الله کشمیرى مى فرمایند: به پدرت بگو نجف به منزله قم است براى شما، و آن سنگ موانعى است که در کار شما بوجود آمده است که انشاء الله با عنایت امیر المومنین (علیه السلام) این موانع حل مى شود و شما بر مى گردید به ایران و به هدفتان هم مى رسید و در ایران هم از دنیا مى روید.

 

0 نظر

هیچ نظری وجود ندارد. اولین نفر برای نظر دهی به این مقاله باشید!

ارسال یك نظر


هجی كردن هجی كردن

کتاب صوتی تاریخی

آخرین مطالب