صفحه اصلی arrow اخبار روز ایران و جهان arrow دولت امريكا مخالفانش را ستاره‌دار نمي‌كند، مي‌كشد!
 

تابلو اعلانات نت گشت..

نت گشت را home page خود کنيد

ابزارهای رایگان برای افزایش بازدید سایت و وبلاگ شما
کدهای زیبا سازی سایت و وبلاگ - ساعت های زیبا
فروش سایت و دامنه زیبا، رند و با سابقه ده ساله و رنک دار
درمان سرماخوردگی با روش درمان های گیاهی و غذایی در ایران و جهان
دانلود تقویم نجومی سال 1403
دانلود کتاب مجربات باقر
دانلود کتاب صوتی تاریخ امپراطوری هخامنشیان از کوروش تا اسکندر
دانلود کتاب صوتی اروپا در قرون وسطی
دانلود جزوه حقایقی درباره سنگ پادزهر
فروشگاه اینترنتی عصر قدیم

جستجو در سایت نت گشت و در کل سایت ها

دانلود تقویم نجومی 1403 - تقویم نجومی 1403 منجم باشی - تقویم نجومی حسین جانقربان 1403 - تقویم نجومی گلپایگانی 1403

دانلود رایگان کتاب صوتی خداوند الموت - نوشته پل آمیر - مترجم ذبیح الله منصوری


اهدای عضو یعنی اهدای زندگی

كاربران آنلاین

ما 14 میهمان آنلاین داریم
خبر خوان سایت نت گشت
RSS 2.0

ورود كاربر





هنوز ثبت نام نكرده اید؟ عضویت در سایت
به وب

عکس کریس دی برگ در ایران
پنج‌شنبه ۳۱ مرداد ۱۳۹۲ ساعت ۰۷:۳۳ قبل‏ازظهر
  [جزئیات]...      عکس های لو رفته احمدی نژاد در پارتی نوروزی
سه‌شنبه ۰۲ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۰۳:۵۶ قبل‏ازظهر
  [جزئیات]...      عکس: میناوند 17 ساله، مهدوی كیا 15 ساله و فرهاد مجیدی 14 ساله
سه‌شنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۰ ساعت ۰۹:۵۹ قبل‏ازظهر
  [جزئیات]...      همايون شجريان و همسرش و نامادري اش
پنج‌شنبه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۱ ساعت ۰۲:۰۰ قبل‏ازظهر
  [جزئیات]...      عطر و ادکلن با برند اختصاصی لیلا اوتادی هم وارد بازار شد
شنبه ۱۷ مرداد ۱۳۹۴ ساعت ۰۶:۱۵ قبل‏ازظهر
  [جزئیات]...      

دولت امريكا مخالفانش را ستاره‌دار نمي‌كند، مي‌كشد!

ارزیابی كاربر: OFFOFFOFFOFFOFF / 0
ضعیف عالی 

رجانيوز روز گذشته بخش اول گفت‌وگو با دكتر فؤاد ايزدي كارشناس مسائل بين‌الملل و دكتراي ارتباطات از امريكا را كه حدود 24 سال در اين كشور زندگي كرده، منتشر كرد. در بخش دوم اين گفت‌وگوي خواندني به پشت پرده رسانه‌ها و تينك‌تينك‌هاي ايالات متحده و نحوه برخورد با معترضان پرداخته شده و وضعيت كنوني براي رابطه با امريكا نيز بررسي شده است.

بخش دوم و پاياني اين گفت‌وگو در ادامه آمده است:

** به نقش رسانه در کانون فرهنگی و اجتماعی جامعه آمریکا اشاره کردید، این رسانه ها نقش موثری در جهت دهی افکار عمومی در سراسر دنیا دارند که آمریکا نیز از آن مستثنی نیست؛ نکته ای که وجود دارد، حساسیت هایی است که روی رسانه های آمریکا وجود دارد. اکثر رسانه های آمریکایی جریان خبری سراسر دنیا را در دست دارند و به دلیل گستردگی و فراگیری‌شان منشأ اخبار هستند؛ بر این اساس، نیاز به نوعی جریان شناسی رسانه ای امریکا وجود دارد. آیا مدیریت‌های متکثر این رسانه ها را اداره می‌کنند یا چند مدیریت واحد؟

رسانه های آمریکایی از نظر کمیت بسیار بالا است، اما وقتی که به چارت و نمودار مالکیت آنها نگاه می کنیم، می بینیم که همه اینها به چهار یا پنج شرکت بزرگ که به آنها "conglomerate ،کانگلامرت" گفته می شود که شرکت‌هایی غول پیکر هستند؛ می‌رسند که به صورت خصوصی اداره می شوند. به‌عنوان نمونه، شرکت جنرال الکتریک شبکه NBC آمریکا را در اختیار دارد و در عین حال، همین شرکت برای دولت آمریکا قطعات هواپیما می سازد و بودجه زیادی برای پروژه های نظامی دریافت می کند؛ شبکه فاکس و فاکس نیوز متعلق به شخصی به نام "Rupert Murdoch، روپرت مرداک" است و در عین حال روزنامه وال استریت ژورنال نیز برای همین شخص است، استودیوی سینمایی Century Fox نیز به همین گونه؛ شبکه ماهواره ای DirecTV باز هم برای این شخص است، همچنین این شخص یک سیستمی را ایجاد کرده که فیلم می سازد، بعد همین فیلم ها را در شبکه فاکس نمایش می دهد؛ دو شبکه وجود دارد یکی فاکس و یکی فاکس نیوز که هر دو متعلق به همین فرد است ولی فاکس نیوز 24 ساعته اخبار پخش می کند و شبکه فاکس بیشتر تفریحی است. شبکه فاکس هم از طریق DirecTV به منازل مردم می رسد که بازهم متعلق به مرداک است.

فاکس نیوز شامل برنامه های خبری و میزگرد است؛ در این میزگردها از سردبیر روزنامه وال استریت ژورنال دعوت می کنند تا صحبت کند، در واقع سردبیر روزنامه ای که صاحب آن مرداک است، به میزگرد شبکه فاکس نیوزی دعوت می شود که باز هم صاحب آن مرداک است. همین سردبیر روزنامه وال استریت ژورنال به عنوان یک چهره سیاسی و تحلیل گر شناخته می شود و یک کتابی می نویسد؛ کتاب را چه کسی منتشر می کند؟ انتشارات "HarperCollins"؛ که این انتشارات هم برای آقای مرداک است. بعد از بیرون که نگاه می کنیم می بینیم، می گوییم به به که چه جامعه چند صدایی ای وجود دارد، ولی وقتی به جزئیات توجه می کنیم می بینیم چند نفر بیشتر نیستند.

در علوم ارتباطات این تئوری وجود دارد که در غرب با عنوان "agenda setting" مطرح است که در ایران به معنای "برجسته سازی" ترجمه می شود -برجسته‌سازی؛ یعنی این که رسانه‌های خبری با ارائه خبرها، موضوع‌هایی را که مردم درباره آنها می‌اندیشند، تعیین می‌کنند- استادان علوم ارتباطات معتقدند که در غرب، رسانه ها به مردم نمی گویند چه عقیده ای داشته باشند ولی می گویند به چه موضوعی فکر بکنید. در آمریکا رسانه زیاد است اما در مجموع به چند نفر متعلق است، ولی وقتی نگاه می کنیم، می بینیم که مطالب سندیکیت (syndicate) شده است، یعنی در یک روزنامه مشهور یک سرمقاله ای نوشته می شود، بعد همان مقاله در 500 روزنامه به چاپ می رسد. درآمریکا شما سه روزنامه دارید که اینها هر روز صبح به روزنامه فروشی های تمام آمریکا می آید؛ "نیویورک تایمز"، "وال استریت ژورنال" و "یو اس ای تودی" این سه روزنامه به‌علاوه روزنامه های محلی در دکه های روزنامه فروشی ارائه می شود، مثلا در هر منطقه شما به بیش از چهار روزنامه دسترسی ندارید، همین سه روزنامه به‌علاوه روزنامه های محلی، حالا این را مقایسه کنید با روزنامه فروشی های ما که در آن‌ها، حداقل بین 20 تا 30 روزنامه وجود دارد.

برخی از این افرادی که آمریکا را خوب نمی شناسند، وقتی صحبت می کنند آمریکا را "بهشت" می دانند که مهد آزادی و تمدن است، در صورتی که اینگونه نیست و اگرچه ممكن است هزار روزنامه در آمریکا وجود داشته باشد، اما در هر ایالت و منطقه ای به بیش از چهار روزنامه دسترسی ندارید، و دید سیاسی همه برگرفته از همین سه یا چهار روزنامه است.

در آمریکا، دو حزب جمهوری خواه و دموکرات وجود دارد، اگر نخبگان این دو حزب روی یک مساله ای اتفاق نظر داشته باشند، روزنامه ها همان اتفاق نظر را پوشش می دهند، مثلا وقتی بوش می خواست به عراق حمله کند، نخبگان دموکرات هم موافق بودند، با این وضع شما نمونه ای نمی توانید پیدا کنید که روزنامه های اصلی آمریکا چند ماه قبل از جنگ، انتقادی نسبت به این موضوع بکنند. سرمقاله ها و خبرها همه جنگ را تایید کردند، مثلا نیویورک تایمز که متمایل به حزب دموکرات است، خبرنگاری به نام "جودیت میلر، Judith Miller" داشت که اخباری از منابع آگاه با این عنوان که در عراق سلاح کشتار جمعی وجود دارد، منتشر می کرد. بعد از جنگ مشخص شد این منبع آگاه خود او بوده! تنها بعد از آنکه جنگ طولانی شد و کشته ها افزایش یافت، اختلاف‌هايی بین نخبگان پدید آمد که بستر را برای انتقادات رسانه ای فراهم کرد که همین روزنامه نیویورک تایمز هم منتقد جنگ شد.

 

** روزنامه USA today به کدام حزب متمایل است؟

این روزنامه به دموکرات‌ها متمایل است که بیشتر جنبه اجتماعی دارد، روزنامه جدی خبری نیست، بیشتر به رنگ آمیزی، عکس و تصویر اهمیت می دهد.

پیرو بحث قبلی عرض کردم که اگر اتفاق نظر بین نخبگان دو حزب وجود داشته باشد وضع در رسانه ها به چه شکل است اما اگر اختلاف نظر وجود داشته باشد، مثلا مثل بحث بیمه، در این حالت هر یک از این روزنامه ها سرمقاله های جداگانه ای را منتشر می کنند. به این مسئله در علم ارتباطات "Indexing" یا شاخص سازی نظرات نخبگان گفته می شود. این رویه در سیاست خارجی بیشتر مشهود است.

** روزنامه واشنگتن پست که بسیار هم معروف است جزو این روزنامه های اصلی نیست؟

خیر این روزنامه، محلی است، یعنی شما در شهرهای آمریکا به این روزنامه دسترسی ندارید، البته این روزنامه بین نخبگان نفوذ دارد ولی در کل واشنگتن پست محلی است.

بنابراین ما در آمریکا روزنامه چندانی در شهرها نداریم و مطالب بیشتر سندیکیت است، به این معنی که روزنامه های محلی بیشتر آگهی محلی می گیرند که این آگهی را در کنار مطالبی که سندیکیت کرده می گذارد و این می شود روزنامه. بنابراين، مطالبی که یک آمریکایی می تواند بخواند، بسیار کنترل شده است؛ یا باید همان سه روزنامه را بخواند یا روزنامه محلی را که یک کپی است. البته در این روزنامه های محلی، اگر یک آتش سوزی هم در آن منطقه رخ داده باشد، منتشر می‌شود ولی اخبار برجسته و اخباری که مربوط به سیاست خارجی باشد توسط همان سه روزنامه انعکاس پیدا می کند.

من یک جمله ای را به جرات به عنوان فردی که در علوم ارتباطات دکترا دارد و سال‌ها در آمریکا حضور داشته عرض می کنم، که اگر از من سوال شود که آیا آزادی روزنامه ها در آمریکا بیشتر است یا در ایران، پاسخ خواهم داد در ایران آزادی بیشتر است.

شما در آمریکا روزنامه ای نداشته و ندارید که بیاید و یکی از اصول سیستم سرمایه داری را زیر سوال ببرد، یا یکی از بندهای قانون اساسی آمریکا را زیر سوال ببرد اما در ایران، روزنامه هایی را می توان مشاهده کرد که اگر هم زمانی به همه اصول قانون اساسی ما معتقد بودند، الان نظر متفاوتی دارند یا معتقد به اصول انقلاب و آرمان‌های امام بودند و امروز دیگر آن نظر را ندارند ولي جمهوری اسلامی ایران اجازه می دهد که در کشور روزنامه هایی چاپ شود که اصل ولایت مطلقه فقیه را زیر سوال می برند. در آمریکا چنین چیزی وجود ندارد و نداشته است، دولت آمریکا این اجازه را به رسانه ها نمی دهد. الان برخی روزنامه های ما رسما سکولاریسم را ترویج می کنند، با تمام این تنش های موجود، جرات جمهوری اسلامی ایران در دادن آزادی به مطبوعات بیشتر از جرات دولت آمریکا است.

** موردی در آمریکا بوده که رسانه ای این خط قرمز را رد کرده باشد و برخورد صورت گرفته باشد؟

بسیار زیاد؛ در رسانه های آمریکا مقدار بسیار زیادی خود سانسوری وجود دارد، وقتی شما در یک روزنامه ای کار می کنید، می دانید که خطوط قرمز در آنجا چیست، مثلا زیر سوال بردن حمایت آمریکا از رژیم صهیونیستی؛ شما روزنامه ای در آمریکا نمی توانید پیدا کنید که این خطوط را رد کند، هیچ روزنامه ای انتقاد نمی کند که چرا دولت امریکا سالانه چهار میلیارد دلار به اسرائیل کمک می کند.

** در آمریکا وزارت ارشاد نداریم، پس این کنترل از کجا انجام می شود؟

روش اینگونه است که افرادی که مالک این روزنامه ها هستند، خود جزو سیستم سرمایه داری هستند، وقتی شما در این سیستم رشد کرده باشید، شیرازه سرمایه داری را هدف نمی گیرید، پس اولین فیلتر کنترلی همین مالکان هستند. اگر خبرنگار یک روزنامه آمریکایی بداند که رئیس آن روزنامه یک یهودی صهیونیست است، به سراغ نقد اسرائیل نمی رود و اگر این کار را بکند، به سرعت اخراج می شود که نمونه های آن زياد است.

آقای ادوارد هرمن (Edward Herman) و آقای نوام چامسکی (Noam Chomsky) کتابی نوشته اند به نام "Manufacturing Consent" به معنی تولید رضایت که خوب به این مسئله پرداخته است. در این کتاب به پنج فیلتر اشاره شده که عبارتند از فیلتر سایز رسانه ها و تمرکز مالکیت این رسانه های عظیم در دست چند شرکت غول پیکر (conglomerates) و ماهیت سود دهی رسانه ها، فیلتر تبلیغات به عنوان منبع اصلی مالی رسانه ها، فیلتر استفاده از منابع (sources) محدود خبری دولتی- سرمایه داری و کارشناسان مورد تأیید این دو، فیلتر flak یا بازتاب‌های منفی و تنبیهی سازمان یافته به‌ويژه از طریق لابی ها علیه فعالیت‌های رسانه ای مورد انتقاد سیستم، و فیلتر ایدئولوژی ضد کمونیستی که امروزه بیشتر به سوی اسلام هراسی پیش می رود. این پنج فیلتر در واقع یک سیستم رسانه ای کنترل شده، ايجاد كرده است.

کتابی هم به نام " Censored" توسط موسسه ای در آمریکا چاپ می شود که البته به صورت خیلی محدود پخش می شود  که به معنی سانسور شده و هر ساله منتشر می شود. مثلا Censored 2010؛ این کتاب یک سری اخباری که در هیچ یک از روزنامه ها و رسانه ها منتشر نشده و جرات چاپش را نداشته اند، چاپ می کند که همانطور که عرض کردم خیلی محدود و کنترل شده منتشر می شود. البته باید اضافه کنم که در زمان جنگ سرد با رسانه ها و شخصیت هایی که از خط قرمزها عبور می کردند، بسیار سرسختانه برخورد می شد که به زمان ترس سرخ یا (Red Scare) مشهور است که بانی آن سناتور مک آرتی (McCarthy) بود. الان هم لابی های قدرتمند توانایی سازماندهی گسترده‌ی ایجاد flak را دارند.

** این سیستم کنترلی فقط روی مطبوعات است یا نه در مورد سینما و تلویزیون هم کاربرد دارد؟

همانطور که عرض کردم این چند شرکت فقط روزنامه ندارند، بلکه استودیو فیلم و موسیقی و... هم دارند، بنابراين، اولین فاکتور کنترلی یعنی صاحبان این  ابزارها نمی گذارند حرکتی خلاف سیاست‌های آمریکا رخ دهد. رسانه ها یک نوع کاسبی هستند، این افرادی که وارد این عرصه شده اند، از طریق سیستم سود می کنند و به نوعی همان سیستم سرمایه داری بازاری وجود دارد، این سود هم از طریق دریافت آگهی بازرگانی به دست می آید که مبلغ بالایی است.

کسانی هم که آگهی می دهند، معتقد به این سیستم هستند چرا که آگهی دادن هم پول زیادی لازم دارد که همان سرمایه داران به سیستم تبلیغ معتقدند. پس سیستم را به این صورت کنترل می کنند، بعضا افرادی که می خواهند خلاف این رویه حرکت کنند، سردبیر اجازه نمی دهد، اگر سردبیر اجازه بدهد، مقام بالاتر مجوز نمي‌دهد.

آنجا یک اصطلاحی وجود دارد به نام " pink slip" به معنای تکه کاغذ صورتی، یعنی وقتی می خواهند شما را اخراج کنند، چند کپی از آن وجود دارد که این پینک اسلیپ را به فرد اخراج شده می دهند و این فرد اخراج می شود و هیچ مرجع رسیدگی هم وجود ندارد.

** چرا این مرجع وجود ندارد؟

قانون را چه کسی می نویسد؟ نماینده کنگره این قانون را می نویسد، این نماینده هم با پول سرمایه دار نماینده شده است، بنابراين، قانونی را هم که می نویسد، در راستای منافع همین سرمایه داران است.

** جایگاه تینک‌تنک‌ها یا اتاق فکرها در جهت دهی به سیاست‌های آمریکا اعم از سیاست‌های فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی به چه شکل است؟

این اتاق فکرها تاثیرگذار هستند ولی باید توجه کرد که این ها یک پکیج یا مجموعه هستند، مثلا مساله حمایت آمریکا از اسرائیل را در نظر بگیرید؛ در مورد این مساله در کاخ سفید و کنگره تصمیم گیری می شود و مبالغی برای حمایت از رژیم صهیونیستی تصویب می شود، همان‌طور که اشاره کردم، نماینده ها نیز با پول سرمایه داران یهودی وارد کنگره می شوند، یا اگر این سرمایه داران، مسیحی هم باشند، یک اصطلاحی وجود دارد به نام مسیحیان صهیونیست (Christian Zionists) به این معنی که معتقدند که بر اساس پیش گویی‌های کتاب مقدس‌شان، یهودیان باید به سرزمین فلسطین بازگردند و در آنجا مستقر شوند تا حضرت مسیح بیاید، یا ممکن است نه صهیونیست و نه یهودی باشند ولی معتقد هستند دولت آمریکا باید جلوی هر مجموعه ای را که مخالف آمریکا است، بگیرد.

معمولا وقتی لایحه ای در حمایت از اسرائیل به کنگره می آید، رای نمایندگان صد به صفر است، وقتی می خواهند لایحه ای علیه ایران تصویب کنند، معمولا 99 درصد نمایندگان موافقت می کنند و شاید تنها یکی دو نفر، آن هم رای ممتنع بدهند. این نشان دهنده یک اداره گزینشی است که باعث این یک‌دستی می شود و به همان سرمایه و سرمایه دار باز می گردد، اوباما با عنوان تغییر وارد شد ولی آیا تغییری درسیاست‌هایش با ایران داده است، اینها در گفتارشان تفاوت وجود دارد مثلا بوش در قضیه هسته ای اظهار می کرد که با ایران مذاکره نمی کنیم تا ایران غنی سازی را تعلیق کند، اما اوباما می گوید با ایران مذاکره می کنیم اما نتیجه مذاکره باید این باشد که غنی سازی متوقف شود؛ نتیجه یکی است، تفاوت در شعارها است. نکته ای که مقام معظم رهبری هم به آن اشاره کردند.

این فردی هم که با شعار تغییر روی کار می آید، هیچ تغییر مثبتی تاكنون ایجاد نکرده بلکه رويه تقابلي را تشديد كرده و  در صدد افزایش پایگاه‌های نظامی آمریکا در کشورهای مختلف است. بوش خود را مشغول عراق و افغانستان کرد و از آمریکای جنوبی غافل شد، به صورتی که الان هر کسی که شعار مخالفت با آمریکا در آن منطقه را سر دهد، رای می آورد. ونزوئلا، بولیوی، اکوادور، نیکاراگوئه نمونه این کشورهاست، اما اوباما الان به سمت این کشورها رفته و به نوعی به آنها چنگ و دندان نشان می دهد، اکنون اوباما در حال تاسیس پایگاه نظامی در کلمبیا است یا در هندوراس کودتا کردند. بمباران‌های افغانستان و پاکستان در دوره اوباما افزایش پیدا کرده است.

بنابراين، شعار اوباما ظاهر فریب بود، پس ورود افراد به مناصب سیاسی در آمریکا بسیار کنترل شده است. یکی از دوستان ما که مسلمان و وکیل بود، به من می گفت که به دیدن یکی از دوستانش رفته بود، اتفاقا همزمان گروه اسرائیلی آیپک یا لابی صهیونیست‌ها هم آنجا بودند، این دوست ما از رفیق خود نقل قول می کرد که از پرچم اسرائیل و آمریکا که به صورت تلفیقی روی پیراهن هایشان وجود دارد، آنها را شناخت و می گفت آنها هفته ای یک‌بار در این ایالت حضور دارند. چون همانطور که مستحضر هستند در آمریکا هر ایالتی هم برای خود مجلس دارد چون سیستم فدرالی است، یعنی این لابی صهیونیستی هفته ای یک‌بار در مجالس ایالتی -کنگره و سنا که جای خود دارد- حضور می یابند. همان فرد نقل می کرد که من نديدم فردی وارد مجلس ایالتی شود و مخالف این گروه باشد یا از طریق این گروه ها راه پیدا نکرده باشد. بنابراین این لابی، سیستم را طوری ساخته که فرد را از همان ابتدا کنترل می کنند.

اما در مورد مساله تینک‌‌تنک‌ها (think tank) موضوع به این صورت است که وقتی دولت بخواهد کاری كند، باید یک توجیهی پیدا کند، بنابراين، در این تینک‌‌تنک‌ها از افرادی که همسو هستند، در این اتاق فکر می آیند و به نوعی چهره سازی می شود و این فرد برای شما تحلیل یا کتابی می نویسد. آن لابی صهیونیست که هزینه آن تینك تنك را هم می دهد، این تحلیل یا کتاب را به کنگره می برد و می گوید این فرد متخصص امور خاورمیانه است و به این بهانه و با توسل به همان تحلیل، به کنگره اعلام می کند که وضعیت خاورمیانه خطرناک شده و باید کمک ها به اسرائیل افزایش پیدا کند یا بايد ایران تحریم شود.

این علیرضا جعفرزاده که عضو منافقین هست، عضو یکی از همین تینک‌‌تنک‌ها است، یک مرکزی با عنوان (Strategic Policy Consulting مشاوره سیاسی استراتژیک) تاسیس کرده و خود را متخصص امور ایران معرفی می کند و با شبکه فاکس نیوز مصاحبه می کند. تینک‌‌تنک‌ها وظیفه چهره سازی و توجیه سیاست‌های از پیش تعیین شده را دارند، در واقع تولید چهره های کارشناس برای رسانه ها هم می کنند. مهدی خلجی فردی که سابقه حضور در حوزه علمیه را دارد، کسی است که با روزنامه های دوم خرداد مرتبط می شود، بعد به خارج از کشور رفته با بی بی سی کار می کند، بعد از آن برای تلویزیون صدای آمریکا مشغول به کار می شود، الان هم در (Washington Institute for Near East Policy) فعالیت می کند، لوموند دیپلماتیک مرکز تینک‌تنک لیکود و نه اسرائیل می‌داند -یعنی اینها آنقدر تندرو هستند که حزب کارگر اسرائیل را هم قبول ندارند- تحلیل می نویسد، این فرد زمانی ملبس به لباس روحانیت هم بوده است که امروز به این وضع افتاده است.

محسن سازگارا که بانی خیلی از روزنامه های زنجیره ای است، او هم در Washington Institute for Near East Policy فعالیت می کرد که حتی آنجا هم نتوانستند تحملش کنند و الان هم در تلویزیون صدای آمریکا است. بنیادها نیز منابع کمک به تینک‌‌تنک‌ها هستند که بعضی خصوصی و بعضی دولتی‌اند اما در ظاهر خصوصی هستند. مثلا موسسه (Woodrow Wilson Center) که هاله اسفندیاری در آن مشغول به کار است، ظاهر خصوصی دارد اما وقتی به سایت آن مراجعه کنید، نوشته بودجه این مرکز را کنگره آمریکا می دهد، بعد این خانم خود را محقق بی طرف معرفی می کند در حالی که حقوق خود را از کنگره دریافت می کند.

شاید نام موسسه (National Endowment for Democracy) یا موقوفه ملی برای دموکراسی را که با حروف اختصاری (NED) در ایران معروف است، شنیده باشید که حسین بشيریه در آن فعال بود، این موسسه خود را خیريه معرفی می کند. خیلی جالب است که در سایت این به اصطلاح خیريه در قسمت "درباره ما" نوشته است که در دهه 60کاری را که ما انجام می  دهیم، "سیا" انجام می داد! در زمان جنگ سرد سیا مبالغی را به افراد فرهنگی می داد تا فعالیت فرهنگی بر ضد شوروی کنند، تعدادی از اینها لو رفتند، دولت آمریکا تصمیم گرفت به‌جای آنکه از طریق سیا به اینها پول بدهد، یک مرکزی را به همان نامی که عرض کردم راه بیاندازد و از این طریق مبالغ را تزریق کند.

از طرفی آن تاریخچه را در سایت این مرکز می خوانیم و از طرفی نام چند شرکت به عنوان بانی این مرکز به ثبت رسیده، این ظاهر خصوصی وجود دارد ولی در نهایت مشخص می شود که همه اینها دولتی هستند.

یک نهادی در آمریکا وجود دارد که کارش فرم های مالیاتی است که تمام مراکز آمریکایی این فرم ها را باید پر کنند و تمام منابع خود را اعلام کنند، اگر این فرم ها را در مورد NED نگاه کنید، متوجه می شوید که 99.8% منابع مالی این مرکز از کنگره است و دو دهم درصد از منابع غیر دولتی است.

**‌ آقای دکتر آیا در آمریکا این سیاستمدارها هستند که به رسانه ها خط می دهند یا اینکه رسانه ها به سیاستمداران خط دهی می کنند؟

باب دال(Bob Dole) كه سناتور و رقیب بیل کلینتون در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری بود، در زمانی که بازنشست شده بود، انتقادی را از لابی صهیونیسم مطرح کرد، (توجه به این نکته مهم است که در زمان بازنشستگی انتقاد کرد)، و گفت که این لابی ها در کنگره نفوذ زیادی دارند در حالی که نباید اینگونه باشد، زمانی که این انتقاد مطرح شد، به جرأت می توانم بگویم که رسانه ها، این فرد را بیچاره کردند، در مورد مسائلی همچون اسرائیل، خود رسانه ها ابزاری برای برخورد هستند، لذا نه تنها چند صدایی وجود ندارد و نه تنها انتقادی نیست بلکه خود این رسانه عامل و اهرم فشاراند و این ساختار رسانه ای آمریکا است.

** اگر در آمریکا یک برخورد یا تنش، مانند آنچه پس ازانتخابات ریاست جمهوری در ایران اتفاق افتاد و عده ای اغتشاش کردند، به وجود بیاید، برخورد حکومت آمریکا با این قضیه چه خواهد بود؟ مثلا برخی می گویند در آمریکا معترضان به راحتی مقابل کاخ سفید تجمع می کنند، آیا چنین چیزی صحت دارد؟

در آمریکا اگر عده ای بخواهند تجمع یا تظاهراتی داشته باشند باید از دولت مجوز بگیرند، مثلا برای تظاهرات روز قدس، به مسلمانان آمریکا برای تجمع مقابل سفارت اسرائیل در واشنگتن دی سی مجوز داده نمی شود، به یک معنای دیگر، کسانی که می خواهند مجوز تظاهرات بگیرند، باید شناخته شده باشند، سیستم امنیتی آمریکا به این صورت است که در تمام ارگان‌های غیر دولتی کاملا نفوذ کرده مثلا در همین گروه ضد جنگ، این ها نفوذ دارند و بخش امنیتی قوی دارد، حتی در مساجد آمریکا هم مامورین امنیتی وجود دارند، اگر به گروهی اجازه می دهند که تظاهراتی بکند، دولت و متصدیان امر مطمئن هستند که تظاهرکنندگان بعد از پایان تظاهرات به خانه خود باز می گردند و هیچ تنشی ایجاد نمی کنند، ممکن است یک گروهی هم اغتشاش کنند ولی اولا بسیار محدود هستند و ثانیا به سرعت دستگیر شده و تحویل مقامات قضایی می شوند.

اگر کتاب‌های مربوط به جنگ سرد را مطالعه کنید، می بینید که افرادی در گروه‌های چپ آمریکا وجود داشته اند که حقوق بگیر سازمان سیا بوده اند. ظاهر این بود که انتقاد می کردند ولی در باطن از خود دولت بودند. اگر دولت آمریکا برخی اوقات کار از دستش در برود، مثل جنگ ویتنام که اعتراض ها زیاد شد و این اعتراض ها از گروه‌های شناسنامه دار به سمت گروه‌های مختلف ناشناخته گسترش یافت و یک سری تظاهرات شکل گرفت، تاریخ نشان داده که دولت چه برخوردی با معترضان خواهد کرد، تازه این برخورد با کسانی بود که به جنگ اعتراض داشتند، نه اینکه به هر بهانه بی مبنایی اعتراض داشته باشند یا اینکه کل سیستم را زیر سوال ببرند.

اگر در فضای مجازی یک جستجوی کوتاه در خصوص این جمله (Kent State University) انجام دهید، متوجه می شوید که این برخورد چگونه است، این نام دانشگاه ایالتی کنت در ایالت اوهایو است، دولت آمریکا دانشجویان معترض این دانشگاه را به گلوله بست، هم عکس‌ها و هم اسناد آن وجود دارد.

بعضا از ما می پرسند چرا ما در ایران دانشجوی ستاره دار داریم و چرا چنین چیزی در سایر کشورها از جمله در آمریکا وجود ندارد، در یک جلسه ای خانمی از بنده پرسید شما که در آمریکا بوده اید، دانشجوی ستاره دار آنجا دیدید، بنده عرض کردم که در آمریکا وقتی دولت احساس کند که فردی برای سیستم مشکل زا است به او ستاره نمی دهد بلکه او را می کشد و نمونه های بسیاری در این زمینه وجود دارد، تظاهرات در فاصله حداقل پنج مایل از رئیس جمهور در آمریکا غیرقانونی است و این جزو قوانین این کشور است.

زمانی که بحث جنگ عراق بود، یک خبرنگار از بوش نپرسید که به چه دلیل در عراق کشتار می کنید، در ایران اما حکایت چیز دیگری است، رئیس جمهور ما به دانشگاهی می رود و در همان سالن عکس او را آتش می زنند، شعار می دهند و فحاشی می کنند، دولت کنونی جمهوری اسلامی ایران خیلی مظلوم است، این همه اتهام علیه یک فرد به ناحق زده می شود، بعد آن را با آمریکایی مقایسه می کنند که در آن، اینگونه همه چیز کنترل شده است.

** یک بحث دیگر، موضوع روابط ایران و آمریکا است، سال گذشته ریچارد هاوس رئیس شورای روابط خارجی آمریکا مباحثی را مطرح کرد و به این رابطه اشاره کرد که باید نوع رفتار با ایران تفاوت کند به این معنی که نمی شود هم از ایران بخواهیم مذاکره کند و هم تهدید به تعلیق یا جنگ کنیم، آیا اكنون این شرایط برای ارتباط وجود دارد یا خیر، در واقع از منظر مولفه های قدرت اگر بخواهیم بحث کنیم آیا امکان چنین چیزی در حال حاضر وجود دارد؟

به مورد خوبی در خصوص آقای ریچارد هاوس (Richard Haass)اشاره كرديد، وي در دوران بوش پسر رئیس معاونت سیاست گذاری وزارت خارجه آمریکا بود، وي در مصاحبه ای كه با نیویورکر داشت، یک کد جالب داد، در واقع داستان حضور خودش در کابینه بوش را توضیح داد، اشاره می کند که ما دو گروه بودیم، یک گروه معتقد به تعامل با ایران و یک گروه معتقد به سرنگونی ایران بودیم، بعد می گوید که در رابطه با ایران نمی توانیم از یک طرف سیاست‌هایی داشته باشیم که خواستار سرنگونی حکومت ایران است، به این معنی که در مورد مسایل هسته ای پای مذاکره برویم ولی در نهایت خواستار سرنگونی ایران باشیم، بنابراين، ایران به این دلایل سر میز مذاکره نمی آید. الان اوباما می گوید ما همه گزینه ها را روی میز داریم، یعنی گزینه نظامی را حذف نکرده است. ریچارد هاوس الان رئیس شورای روابط خارجی آمریکا است، این صحبت هاوس که می گوید نباید طرف ایرانی را ساده فرض کرد، خیلی درست است، خوب این طرف هیچ‌گاه پای میز مذاکره نمی آید. الان دولت اوباما تمام فعالیت‌هایی را که بوش در مورد ایران پیگیری می کرد، با شدت بیشتری انجام می دهد، بودجه مقابله با ایران را هم تصویب می کنند و جالب است که این بودجه برای تصویب نهایی باید به امضای رئیس جمهور برسد، قطعنامه تصويب مي‌كنند، بنزين تحريم مي‌كنند، بنابراين، اوباما نمی تواند انکار کند، وی پای سند مقابله با ایران را امضا کرده است.

اینکه مقام معظم رهبری می فرمایند ما تغییري در سیاست‎های آمریکا ندیده ایم به همین معنا است، تغییر یعنی چیزی که ریچارد هاوس می گوید. البته افرادی در آمریکا هستند که در جایگاه های مهم هم بودند و الان معتقدند باید با ایران کنار آمد اما امروز در قدرت نیستند. اگر آمریکا بخواهد رابطه با ایران را بهتر کند، باید به نصیحت پیشکسوتان خود گوش کند. امثال آلبرایت، برژینسکی و غیره از جمله این افراد هستند. زمانی برای منافع ملی ایران مفید خواهد بود که با امریکا به تفاهم برسد که این رابطه گرگ و میش نباشد، اینکه از یک طرف گزینه نظامی و تحريم را مهیا می کنند و از طرفی پیشنهاد مذاکره می دهند باید حل شود.

آقای دنیس راس (Dennis Ross) که در شورای امنیت ملی آمریکا دستیار ویژه ی اوباما و مسئول میز ایران است، قبل از اینکه وی این مسئولیت را بگیرد، مدیرعامل یک تینک تنک در اسرائیل به نام (Jewish People Policy Institute) یعنی انستیوی سیاست مردم یهود بود، بعد همین فرد رئیس میز ایران در شورای امنیت ملی آمریکا است. وي تحلیلی داد و گفت که تا به حال دولت آمریکا به عنوان پلیس بد عمل می کرد و دولت‌های اروپایی به عنوان پلیس خوب عمل می کردند، این سیاست جواب نداده، بنابراين، اكنون آمریکا باید پلیس خوب باشد و دولت‌های اروپایي باید پلیس بد باشند؛ البته بعد از جریان‌هاي پس از انتخابات ايران و به خصوص پس از مشاهده‌ی ایستادگی خیل عظیم ملت ایران در دفاع از ارزش‌های انقلاب، نتوانستند طاقت بياورند و همان نقش هميشگي و به تعبير رهبر انقلاب،‌دست چدني خود را رو كردند.

بحث رابطه ایران و آمریکا خیلی حساس است و باید مراقب بود، لازم نیست تنها به فاکتورهای ایدئولوژیکی برای احتیاط در برخورد با آمریکا نگاه کرد، بلکه در نگاهی به سطوح پایین تر هم این موضوع تایید می شود که آمریکا قابل اعتماد نیست

آموزش زبان  دیالوگ

آخرین مطالب