صفحه اصلی arrow اخبار روز ایران و جهان arrow ماجرای تکان دهنده روح الله داداشی و دختر جوراب فروش!
 

تابلو اعلانات نت گشت..

نت گشت را home page خود کنيد

ابزارهای رایگان برای افزایش بازدید سایت و وبلاگ شما
کدهای زیبا سازی سایت و وبلاگ - ساعت های زیبا
فروش سایت و دامنه زیبا، رند و با سابقه ده ساله و رنک دار
درمان سرماخوردگی با روش درمان های گیاهی و غذایی در ایران و جهان
دانلود تقویم نجومی سال 1403
دانلود کتاب مجربات باقر
دانلود کتاب صوتی تاریخ امپراطوری هخامنشیان از کوروش تا اسکندر
دانلود کتاب صوتی اروپا در قرون وسطی
دانلود جزوه حقایقی درباره سنگ پادزهر
فروشگاه اینترنتی عصر قدیم

جستجو در سایت نت گشت و در کل سایت ها

دانلود تقویم نجومی 1403 - تقویم نجومی 1403 منجم باشی - تقویم نجومی حسین جانقربان 1403 - تقویم نجومی گلپایگانی 1403

دانلود رایگان کتاب صوتی خداوند الموت - نوشته پل آمیر - مترجم ذبیح الله منصوری


اهدای عضو یعنی اهدای زندگی

كاربران آنلاین

ما 17 میهمان آنلاین داریم
خبر خوان سایت نت گشت
RSS 2.0

ورود كاربر





هنوز ثبت نام نكرده اید؟ عضویت در سایت
به وب

الناز شاكردوست و برادرش
جمعه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۱ ساعت ۰۱:۲۴ قبل‏ازظهر
  [جزئیات]...      عکس/هدیه تهرانی و بازیگرمعروف هالیوود
چهارشنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۰ ساعت ۰۴:۴۵ قبل‏ازظهر
  [جزئیات]...      عکس های جدید ترانه علیدوستی
سه‌شنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۰ ساعت ۱۱:۳۱ قبل‏ازظهر
  [جزئیات]...      عکس های الناز حبیبی بازیگر نقش عالیه سریال دودکش
پنج‌شنبه ۱۷ مرداد ۱۳۹۲ ساعت ۱۱:۲۱ قبل‏ازظهر
  [جزئیات]...      عکس عروس احمدی نژاد
دوشنبه ۰۱ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۰۵:۲۵ قبل‏ازظهر
  [جزئیات]...      

ماجرای تکان دهنده روح الله داداشی و دختر جوراب فروش!

ارزیابی كاربر: ONONONONON / 2
ضعیف عالی 

دختر خانمی از یکی از شهرهای شمالی کشور آمده بود و در مراسم روح‌الله شرکت کرد. او خیلی اصرار داشت مرا ببیند، وقتی با هم روبه‌رو شدیم گفت ...

روح‌الله شهرت و محبوبیتش را نه فقط به خاطر مدال‌های طلایی رنگش، که به خاطر کمک‌هایش به نیازمان به دست آورده بود؛ کمک‌هایی که هیچ‌کس آنها را نفهمید و او بدون آن‌که حتی به برادرش که نزدیک‌ترین کسش بود بگوید؛ آنها را انجام داده است. علی داداشی در این مورد می‌گوید: «دختر خانمی از یکی از شهرهای شمالی کشور آمده بود و در مراسم روح‌الله شرکت کرد. او خیلی اصرار داشت مرا ببیند، وقتی با هم روبه‌رو شدیم گفت شما مرا می‌شناسید؟ هرچه فکر کردم او را به خاطر نیاوردم .
او به من گفت 10 سال قبل شما یک مغازه مشاوره داشتید. من آن زمان یک دختربچه دستفروش بودم که هر از گاهی به مغازه شما می‌آمدم و شما از من جواب می‌خریدید، برادرتان یک روز از من جوراب خرید. وقتی جوراب را به او دادم،از من پرسید کلاس چند هستم؟ اما من همان سال به خاطر فقر مالی خانواده ام ترک تحصیل کرده بودم. او وقتی قصه زندگی‌ام را شنید کاری کرد که زندگی مرا تغییر داد. او گفت تو به کارت ادامه بده اما درست را رها نکن.من هزینه تحصیلت را می‌‌دهم.

الان من سال دوم دانشگاه هستم و تا به حال تمام هزینه‌ها و مخارج تحصیلی من را برادرتان داده است. وقتی در روزنامه خبر مرگ او را خواندم احساس کردم دنیا به آخر رسیده است. من حامی‌ام را برای همیشه از دست داده‌‌ام. اگر او نبود شاید زندگی‌ام طور دیگری رقم می‌‌خورد و معلوم نبود چه سرنوشت شومی در انتظار من بود. اما او هدیه‌ای به من داد که هرگز نمی‌توانم آن را فراموش کنم. او به من زندگی داد.

دختر جوراب‌فروش تنها کسی نبود که روح‌الله به او کمک کرده بود او هفته‌ای یک‌بار به کهریزک می‌رفت و ماهانه مبلغی را به بهزیستی و سالمندان کهریزک پرداخت می‌کرد. او حتی جایزه یکی از مسابقاتش را به خانواده‌ای بخشید که وضعیت مالی بدی داشتند و دخترشان دیالیز می‌شد». علی داداشی، برادر مرحوم؛ حالا بلند هق‌هق می‌زند و گریه می‌کند

آموزش زبان  دیالوگ

آخرین مطالب