صفحه اصلی arrow مطالب جالب و متنوع arrow ماجرای جالب فیلمساز شدن عباس کیارستمی
 

تابلو اعلانات نت گشت..

نت گشت را home page خود کنيد

ابزارهای رایگان برای افزایش بازدید سایت و وبلاگ شما
کدهای زیبا سازی سایت و وبلاگ - ساعت های زیبا
فروش سایت و دامنه زیبا، رند و با سابقه ده ساله و رنک دار
درمان سرماخوردگی با روش درمان های گیاهی و غذایی در ایران و جهان
دانلود تقویم نجومی سال 1403
دانلود کتاب مجربات باقر
دانلود کتاب صوتی تاریخ امپراطوری هخامنشیان از کوروش تا اسکندر
دانلود کتاب صوتی اروپا در قرون وسطی
دانلود جزوه حقایقی درباره سنگ پادزهر
فروشگاه اینترنتی عصر قدیم

جستجو در سایت نت گشت و در کل سایت ها

دانلود تقویم نجومی 1403 - تقویم نجومی 1403 منجم باشی - تقویم نجومی حسین جانقربان 1403 - تقویم نجومی گلپایگانی 1403

دانلود رایگان کتاب صوتی خداوند الموت - نوشته پل آمیر - مترجم ذبیح الله منصوری


اهدای عضو یعنی اهدای زندگی

كاربران آنلاین

ما 10 میهمان آنلاین داریم
خبر خوان سایت نت گشت
RSS 2.0

ورود كاربر





هنوز ثبت نام نكرده اید؟ عضویت در سایت
به وب

عکس هاشمی رفسنجانی کنار دریا
دوشنبه ۰۱ تیر ۱۳۹۴ ساعت ۰۶:۳۱ قبل‏ازظهر
  [جزئیات]...      بهروز وثوقی ، هنرپیشه قبل از انقلاب در کنار آنتونی کوئین ستاره سینمای جهان
جمعه ۰۸ آذر ۱۳۹۲ ساعت ۱۰:۵۴ قبل‏ازظهر
  [جزئیات]...      یاسر عرفات و همسرش سهي الطويل
شنبه ۰۷ آبان ۱۳۹۰ ساعت ۰۶:۰۵ قبل‏ازظهر
  [جزئیات]...      سعید پاپری، هرکول دومتری ایرانی30 بار به آمریکا نه گفت+ عکس
شنبه ۱۴ شهریور ۱۳۹۴ ساعت ۰۶:۴۹ قبل‏ازظهر
  [جزئیات]...      مهدی مهدوی کیا در کنار ماشین پورشه اش
چهارشنبه ۱۴ دی ۱۳۹۰ ساعت ۱۱:۱۸ قبل‏ازظهر
  [جزئیات]...      

ماجرای جالب فیلمساز شدن عباس کیارستمی

ارزیابی كاربر: OFFOFFOFFOFFOFF / 0
ضعیف عالی 

متن زیر خاطره ای است که عباس کیارستمی از ماجرای جالب فیلمساز شدن، کارگردانی و نحوه ورودش به سینما نقل کرده :

وقتی از من می‌پرسند چه شد فيلمساز شدی؟
من می‌گويم تصادفی!
ولی قضيه خيلی هم تصادفی نبود و بيشتر شرايط فراهم شد. من کنکور هنرهای زيبا را دادم و رد شدم.
بعد در اداره پليس راه استخدام شدم.
سال آينده‌اش به کلی اين قضيه را فراموش کرده بودم
که به سراغ يکی از دوستانم به نام عباس کهنداری که کتابفروشی و خرازی داشت رفتم

ماجرای جالب فیلمساز شدن عباس کیارستمی

او به من پيشنهاد کرد برويم سر پل تجريش
ولی من گيوه پام بود و نمی‌توانستم همراه او بروم.
بعد کفش‌های او را پوشيدم و با هم رفتيم.
سر پل يکی از دوستانم را ديدم و او پيشنهاد کرد با هم به خانه فرهاد اشتری شاعر برويم.
به اتفاق رفتيم، در خانه‌ی اشتری يک آقای نقاشی بود
که وقتی فهميد من در کنکور رد شده‌ام. از من پرسيد کلاس رفتی يا نه!؟
او به من توصيه کرد در کلاس طراحی اسمم را بنويسم و سال بعد کنکور شرکت کنم من در رو دربايستی که داشتم
در آن کلاس اسم نوشتم.
سال بعد کنکور دادم و قبول شدم.
بعد نقاشی تبليغاتي کردم
بعد فيلم تبليغاتي ساختم و به همين طريق با مکانيزم دوربين آشنا شدم و...
حالا فکر می‌کنم اگر کفش ‌های دوستم به پای من نخورده بود من الان بازنشسته ی وزارت راه بودم .
گاهی زندگی آدم به چيزهايی مانند مو بستگی دارد

آموزش زبان  دیالوگ

آخرین مطالب