صفحه اصلی arrow اخبار روز ایران و جهان arrow مهرداد میناوند‌:خیلی از گنده‌های فوتبال باید در زندان باشند
 

تابلو اعلانات نت گشت..

نت گشت را home page خود کنيد

ابزارهای رایگان برای افزایش بازدید سایت و وبلاگ شما
کدهای زیبا سازی سایت و وبلاگ - ساعت های زیبا
فروش سایت و دامنه زیبا، رند و با سابقه ده ساله و رنک دار
درمان سرماخوردگی با روش درمان های گیاهی و غذایی در ایران و جهان
دانلود تقویم نجومی سال 1403
دانلود کتاب مجربات باقر
دانلود کتاب صوتی تاریخ امپراطوری هخامنشیان از کوروش تا اسکندر
دانلود کتاب صوتی اروپا در قرون وسطی
دانلود جزوه حقایقی درباره سنگ پادزهر
فروشگاه اینترنتی عصر قدیم

جستجو در سایت نت گشت و در کل سایت ها

دانلود تقویم نجومی 1403 - تقویم نجومی 1403 منجم باشی - تقویم نجومی حسین جانقربان 1403 - تقویم نجومی گلپایگانی 1403

دانلود رایگان کتاب صوتی خداوند الموت - نوشته پل آمیر - مترجم ذبیح الله منصوری


اهدای عضو یعنی اهدای زندگی

كاربران آنلاین

ما 6 میهمان آنلاین داریم
خبر خوان سایت نت گشت
RSS 2.0

ورود كاربر





هنوز ثبت نام نكرده اید؟ عضویت در سایت
به وب

عکس های حمید گودرزی و همسرش ماندانا دانشور
شنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۴ ساعت ۱۱:۴۹ قبل‏ازظهر
  [جزئیات]...      عکس / سوپرایز شهرداد روحانی و مهران مدیری برای جشن خانه سینما
جمعه ۰۱ مهر ۱۳۹۰ ساعت ۰۶:۴۰ قبل‏ازظهر
  [جزئیات]...      آقای احمدی نژاد رو پشت وانت دیده بودین؟
چهارشنبه ۱۶ آذر ۱۳۹۰ ساعت ۰۳:۲۲ قبل‏ازظهر
  [جزئیات]...      عکس هایی از آلینا کابائوا قهرمان ژیمیناستیک، همسر جدید پوتین
پنج‌شنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۴ ساعت ۰۹:۴۸ قبل‏ازظهر
  [جزئیات]...      عکس های خیلی خوشگل از الناز شاکردوست
سه‌شنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۰ ساعت ۱۱:۱۰ قبل‏ازظهر
  [جزئیات]...      

مهرداد میناوند‌:خیلی از گنده‌های فوتبال باید در زندان باشند

ارزیابی كاربر: OFFOFFOFFOFFOFF / 0
ضعیف عالی 


صددرصد. ولی بعضی وقت‌ها بدشانسی را برای آدم پیش می‌آورند. من سه سال پیش خیلی‌ها را در رفتنم مقصر می‌دانستم اما الان پخته‌تر شده‌ام. آدم در فریزر پخته نمی‌شود، روی آتش باید پخته شود. الان می‌فهمم خیلی جاها اشتباه کردم. من نباید از اتریش می‌رفتم دوبی. می‌توانستم بروم بلکبرن بازی کنم. یکی از بزرگترین منیجرهای ایرلند گفت سه پیشنهاد خوب از انگلیس برایت دارم اما نرفتم. من نباید سر تیم‌ملی، پرسپولیس یا مردم منت بگذارم. اگر به اسمی رسیدم یا به پولی از سر همین حمایت‌ها بود. به‌خاطر پرسپولیس و تیم‌ملی بودکه با کیفیت بازی می‌کردم اما در آن تایم تیم‌ملی به من خیلی ضربه زد. حتی به‌خاطر تیم‌ملی با رییس اشتروم گراتس درگیر شدم. یادم می‌‌آید حتی پول بلیت را خودم می‌دادم و می‌آمدم. غصه می‌خوردم وقتی می‌گفتند مهدوی‌کیا برای تیم‌ملی بازی نمی‌کند، مواظب ساق‌‌هایش است. خودم را مثال می‌زنم. اگر دنبال ساق بودم که اصلاً نمی‌آمدم ایران. دیوانه بودم؟ می‌ماندم همان جا. ولی کلاً من اشتباهاتی داشتم. حتی بعد از دوبی می‌توانستم برگردم اتریش اما پروین زنگ زد و گفت بیا پرسپولیس. اشتباه بزرگی بود اما دیدم این بهترین زمانی است که می‌توانم دینم را به تیم سابقم ادا کنم. وقتی آمدم ایران با پرسپولیس سفید بستم که آخرش هم ۳۵ میلیون تومان پای قرارداد نوشتند که آن را هم ندادند و من بخشیدم.

*مشکل چه بود که اینقدر زود خداحافظی کردی؟

مشکلی برای من به‌وجود آمد. یکی دو مربی عجیب روی من تأثیر گذاشتند، مخصوصاً آن اواخر. آخرهای حضورم در راه‌آهن اتفاقات خوبی نیفتاد.

*مربوط به یکی از همان ف. ک‌ها است؟

دقیقاً! کسی من را عصبانی ندیده اما سر حرف‌‌های او خیلی عصبانی شدم. واقعاً عذاب کشیدم به‌خاطر حرف‌‌هایی که در تلویزیون زد. غصه خوردم. حالا خودم را مقصر می‌دانم اما خیلی‌ها هم به من ضربه زدند. در راه‌آهن داشتم برمی‌گشتم، می‌توانید بپرسید. این اواخر شنیدم حتی میاچ که به پرسپولیس آمد، سراغ من را گرفت؛ دستیار ایویچ بود دیگر. وقتی هم در سپاهان بازی می‌کردم برانکو به من گفت در چپ بازیکن ندارم. اما یک آدمی که در فدراسیون خودش را گنده می‌دانست گفت مهرداد به درد ما نمی‌خورد و در کار مربی گذاشت. از آنجا آمدم راه‌آهن و روزانه سه جلسه تمرین‌کردم چون عاشق فوتبال بودم. از لحاظ بدنی هم برگشتم. یک آقایی علیه من مصاحبه کرد و گفت بازیکن خوبی است اما ۱۱۰ کیلو اضافه وزن دارد. دیگر آن روحیه مبارزه طلبانه را نداشتم، نتوانستم بایستم. توانم کم شده بود و خداحافظی کردم.

*اما تو زود باختی. مهرداد میناوند که از ۱۹ سالگی در تیم‌ملی بود، بعد از ۵ قهرمانی اشباع شد. درست است؟

بحث اشباع نیست.

*ظرفیتت پر شده بود.

نه ظرفیت من هم تکمیل نشد. اگر تکمیل شده بود که نمی‌آمدم پرسپولیس بدون پول بازی کنم. اگر دنبال پول هم که بودم نمی‌آمدم پرسپولیس. من حتی در لحظه آخر هم مقداری از پولم را در پرسپولیس نگرفتم چون باید می‌رفتم راه‌آهن. شاید مقطع کوچکی حساس شدم اما آمدم که دوباره برگردم و بازی کنم اما نشد.

*تو با این‌همه سابقه به‌خاطر یک مصاحبه خودت را می‌بازی و دلزده می‌شوی. ۱۰ سال است که عالم و آدم علی دایی را می‌کوبند اما ایستاد و مبارزه کرد. تو اشباع شده بودی!

دلزدگی با اشباع فرق می‌کند. اگر شما دنبال محکوم می‌گردید من که همان اول دستم را بالا بردم و گفتم مقصر اصلی خودم بود. اما یک فوتبالی ناکاربلد و کج سلیقه هم تأثیر عمده‌ای روی خداحافظی من گذاشت. به قول معروف تیر آخر را خیلی خوب زد. اگر اینقدر خوب نمی‌زد من دوباره بلند می‌شدم.

*تو در لیگ قهرمانان ۲۹ بازی انجام دادی. جلوی بارسا، منچستر، والنسیا، پارما و... اما هیچ‌کدام از بازی هایت پخش نشد.

این تقصیر من است؟ در همان زمان از بازی گروه ما مثلاً دیدار مارسی را نشان می‌دادند اما بازی اشتروم گراتس روی آنتن نمی‌رفت. نه بازی گالاتاسرای را نشان دادند و نه منچستر را.

*البته یک بار بازی منچستر را نشان داد که تو غایب بودی.

بله، به دلیل دو کارته بودن آن بازی را از دست دادم ولی دوبار جلوی منچستر فیکس بودم که اصلاً تلویزیون بازی را نشان نداد. این اواخر دیگر داشتند بازی ایرانی‌ها در امارات را به‌صورت زنده پخش می‌کردند. بعد از پارک، من دومین بازیکن آسیایی هستم که رکورد حضور در لیگ قهرمانان را دارم اما نشد که بازی‌هایم پخش شود.

*از آن همه بازی، دیدار گالا در ذهن ما مانده و آن شوت زیبایت...

گالا سال قبل قهرمان جام یوفا شده بود و ما آن بازی را با سه گل از این تیم ترکیه‌ای بردیم. برای خود من که آن موقع اصلاً مهم نبود بازی‌هایم را پخش کنند. در آن بازی به یاد ماندنی، گزارشگر بازی می‌گفت میناوند امروز برای ملت اتریش با قلبش بازی کرد. فیلم بازی را دارم و می‌توانید مترجم بیاورید و ترجمه کند. من روزنامه‌های ترکیه را هم دارم که نوشته بودند یک ایرانی باعث شکست گالاتاسرای شد. یادم می‌‌آید بازی قبل در اروپا با ۵ گل به گلاسکو باخته بودیم. در اتریش هم یک بازی باختیم. اوسیم اگر آن بازی را هم می‌باختیم، می‌رفت. همه او را دوست داشتیم و می‌خواستیم هر طور شده بماند. من خودم با جان و دل بازی کردم. برای خود من مثل پدر بود.

*تو در دو مقطع یعنی جام ملت‌های ۹۶ و جام‌جهانی‌ ۹۸ جانشین شاهرودی در ترکیب تیم‌ملی شدی. جام اول که شاهرودی دو روز قبل از مسابقات اخراج شد و جام دوم که آسیب دید، قبل از بازی با یوگسلاوی.

رضا هنوز هم برای من قابل احترام است. با اینکه یک دوره با من مشکلات عدیده‌ای داشت اما هنوز هم که او را می‌بینم احترام زیادی می‌گذارم. من کلاً به قدیمی‌ها احترام می‌گذارم. افشین پیروانی با اینکه دو تا مرغ و خروس هم ندارد، به او می‌گویم آقا! (خنده) من عادت نداشتم هم‌پستی‌ام را خراب کنم، منتهی الان بازیکن هر طوری می‌خواهد همبازی‌‌اش را خراب می‌کند و از بیرون کارهایی انجام می‌دهد.

*اینها را گفتیم که بگوییم تو هم یک وقت‌‌هایی واقعاً شانس آوردی.

بله شانس را هم گرفتم. بازی عراق اکبر یوسفی بازی تایلند من بودم که گل زدم. بازی اول یوگسلاوی شانس دادند و گرفتم.

*بعد که تو رفتی اروپا خیلی‌ها می‌گفتند عوض شده‌ای، حتماً الان تکذیب می‌کنی.

ببینید من تنها در اروپا فوتبال بازی نمی‌کردم، دوست داشتم فرهنگ ایرانی را آنجا مطرح کنم. متأسفانه با اینکه خیلی در این زمینه تلاش کردم، می‌گفتند مهرداد خودش را می‌گیرد. آن زمان حتی شبکه یک اتریش یک روز از زندگی من گزارش تهیه کرد که حتی نماز خواندن من را نشان داد. این جزو اعتقادات من است. متأسفانه در ایران سر همین نماز خواندن به من گفتند ریاکار. این واقعاً زشت نیست؟ می‌گفتند سر نماز خواندن در تیم‌ملی فیکس هستی. آیا در اروپا هم سر نماز خواندن به من بازی می‌دادند؟ واقعاً ادعای مسخره‌ای بود.

*این جریان از اردوی فرانسه شروع شد، قبل از جام جهانی.

سال‌تحویل بود و من چون به اعتقادم پایبندم، بین دو نیمه نماز خواندم الان هم برگردم دوباره می‌خوانم. سال‌تحویل جزو اعتقاد من است. همین الان من محرم به هیأت خودم می‌روم و می‌خوانم. این اعتقاد من است. آن موقع هم نماز خواندم چون باید می‌خواندم. من هیچ‌وقت نگفتم اما همیشه با وضو به زمین می‌رفتم که بازی کنم. چند ماه قبل از جام‌جهانی‌ هم یک بازی دوستانه بود که بین دو نیمه سال تحویل شد. من ایستادم و نماز خواندم. خیلی‌‌های دیگر هم بودند اما دوربین فقط من را نشان داد. جریان همان بازی‌های لیگ قهرمانان است که ۲۹ بازی در زمین بودم، نشان ندادند یک بازی که محروم بودم، همان را فرستادند روی آنتن. به قول امروزی‌ها من فشن هم باشم، به نماز خواندن اعتقاد دارم. خلاصه گفتند من ریا می‌کنم ولی به آن آدم‌ها بگویم من از نظر فنی غنی بودم.

*خوب شد درباره آن دوران حرف زدی تا ما یاد یک سؤال کلیدی بیفتیم. شما ایویچ را کله کردید؟!

من در دلم چیزهای زیادی هست که بگویم اما الان وقت گفتنش نیست.

*کلیت ماجرا را که می‌توانی بگویی؟

نمی‌گویم. به خدا من یک چیزهایی دارم که شاید فقط
۳، ۴ نفر بدانند. الان موقع گفتن این حرف‌ها نیست. یک روز شاید تمام حرف‌هایم را زدم. امیدوارم قبل از مردن باشد. جریان ۶۰ برگ فیلم نابرده رنج است. شاید قبل از مرگم این ۶۰ برگ را دادم و خواندید.

*کودتایی در کار بود؟

اصلاً نمی‌گویم. شما نمی‌توانید از زیر زبان من حرف بکشید. یک تایمی هم در پرسپولیس اتفاقات عجیب و غریبی افتاد که مثل بمب می‌ترکاند. اما الان موقع گفتنش نیست.

*پرسپولیس؟

بله، زمان مدیریت غمخوار و مربیگری بگوویچ. اتفاقات عجیبی در دوبی افتاد. خیلی شنیدنی است. اگر بفهمید چیست، شوکه می‌شوید. عمراً نتوانید حدس بزنید درباره چی حرف می‌زنم. حتی به نزدیک‌ترین دوستانم هم دراین‌باره نگفته‌ام.

*ایویچ مرده. بد نیست حداقل بعد از مردن او دراین‌باره واقعیت را می‌فهمیدیم.

اصلاً نمی‌گویم. درباره بازی رم ناگفته‌های زیادی دارم. در عین حال معتقدم نباید با طالبی هم نامهربان باشیم. او از شخصیت‌‌های خوب فوتبال ماست. نمی‌توانید بگویید او در بازی آمریکا بی‌تأثیر بود. اما چون مدام می‌گوییم همه کار را ایویچ کرد کار آدم‌‌های دیگر نادیده گرفته می‌شود. متأسفانه من بعضی وقت‌ها می‌بینم درباره طالبی حرف‌‌های خوبی نمی‌زنند که اتفاقاً یک بار به او زنگ زدم و بابت حرف‌‌هایی که یک آدم نفهم زده بود، از او عذرخواستم.

*از جام ملت‌های ۲۰۰۰ لبنان هم حرف و حدیث زیاد است. ظاهراً پرحاشیه‌ترین تیم‌ملی تاریخ بود.

ناگفته‌های عجیب و غریبی هم از آن تیم‌ملی دارم. باید اینها را کتاب کنم. یک سندهایی دارم که رو کنم، فوتبال تکان می‌خورد. آن تیم باید قهرمان می‌شد. خیلی اتفاقات در لبنان افتاد. واقعاً مظلوم‌ترین آدم این فوتبال جلال طالبی است. او هیچ نقشی در جریانات نداشت. می‌خواست خودش را به زور در تیم‌ملی جا کند.

*چند دستگی در تیم بیداد می‌کرد. درست است؟

واقعاً همین‌طوربود. در هر اتاقی که می‌رفتی یک جلسه‌ای بود. باز دوران بلاژویچ حاشیه کمتر بود. فقط حرف‌‌هایی درباره این زده می‌شد که کی به کی پاس بدهد و به کی پاس ندهد. در همان دوران انصافاً من خودم یک‌سری از حاشیه‌ها را در نطفه خفه کردم. از برانکو بپرسید. شاید تیم‌ملی بی‌راهه می‌رفت و اصلاً به بازی ایرلند هم نمی‌رسیدیم.

*چه لقبی به تو بدهیم، بابت این چیزهایی که می‌دانی و نمی‌گویی؟

دیدید هواپیما سقوط می‌کند همه دنبال جعبه سیاه آن می‌گردند. فکر کنم جعبه سیاه فوتبال ایران من هستم!

*کمی بحث‌‌های حاشیه‌ای کنیم. ظاهراً قرار بود فیلم بازی کنی که نشد.

بله، فیلم پلی‌‌آف بود اما انصراف دادم. نقش اول هم بودم. یک روز پرویز پرستویی به من گفت هرکسی را برای هر کاری ساخته‌اند. آنجا فهمیدم نباید یکهو یک کار کنم. مثلاً من خودم نمی‌توانم ببینم یکدفعه پرستویی بیاید و برای پرسپولیس بازی کند. آدم باید خاک سینما را بخورد، بعد وارد شود. مثلاً من اگر بخواهم جدی وارد شوم اول می‌روم شبکه استانی(خنده جمعی) اما در خوانندگی حرف‌‌های زیادی برای گفتن دارم. تا به حال آلبوم ندادم اما الان چند آهنگ آماده دارم که هر وقت حال و حوصله داشتم بیرون می‌دهم.

*یک بار با هم حرف زدیم و گفتی اگر بهترین ماشین و لباس را هم بپوشی، هنوز همان مهرداد جنوب شهری هستی. واقعاً به این حرفت عقیده داری؟

باور کن اینها ادا درآوردن نیست. من گذشته‌ام یادم نرفته. میناوند چه ۲ میلیارد داشته باشد چه ۱۰۰ میلیارد همان میناوند است. شخصیتم فرقی نمی‌کند. آن موقع هم که در اوج بودم خودم را نگرفتم، برعکس این آدم‌‌هایی که در تلویزیون مردم را گول می‌زنند.

*بخش آخر مصاحبه را دوست داریم به‌خاطرات جالب تو اختصاص بدهیم. اینقدر خاطره داری که دوست داشتیم از اول شروع کنی به تعریف کردن، بدون اینکه سؤالی بپرسیم.

جریان سیروس دین‌محمدی را که می‌دانید. یک روز دیدیم یک ماشین بدون راننده دارد می‌‌آید. همه شاخ در آوردیم. آمد نزدیک دیدیم آن پایین‌ها سیروس نشسته!

*اسماعیل حلالی هم که نصف دنیا را رفته!

آخ، آخ. سر پروازها می‌نشستیم و درباره تعداد سفرها حرف می‌زدیم. حلالی گفت من ۵۰ کشور را رفتم. از سرپرست پاسپورت او را گرفتم و دیدیم فقط ویزای دو کشور خورده. بعد همان جا خلبان گفت هم اینک از بالای مجارستان رد‌ شدیم. دیدیم دارد روی نام مجارستان تیک می‌زند! نگو هواپیما از بالای هر کشوری که می‌رفته، می‌زده جزو سفرهایش (خنده).

*جریان خانه کریم باقری در جردن چه بود؟

ما یک داماد داریم که در نیروی انتظامی است. مدام به من زنگ می‌زد و می‌گفت کریم نیرو می‌خواهد؟ خانه کریم اینا بزرگ بود و هر روز امیر گم می‌شد! کریم زنگ می‌زد پلیس که بیاید امیر را پیدا کند (خنده جمعی).

*از استاداسدی خاطره‌ای نگویی، اصلاً نمی‌شود.

استاد واقعاً استاد بود. می‌گفتند بعد از عید شکر گران می‌شود استاد رفته بود ۲۵ میلیون تومان شکر خریده بود! زد و بعد از عید قیمت شکر آمد پایین. استاد ما را بیچاره کرده بود. در تمام اردوها، تمرین‌ها حتی تو خواب می‌گفت شکر دارم، شکر مرغوب!

*ماجرای روشور هم که رفت تو تاریخ!

وای، گفتید. من به چند تا از بچه‌ها گفتم در اروپا عالی روشور می‌خرند. ببینید چی شد که آنها ۶ استوک به اسلواکی نبردند ودر عوض روشور داخل ساکشان گذاشته بودند. حتی لباس اضافه هم نیاورنده بودند. خلاصه رسیدیم و من زنگ زدم یکی از بچه‌ها با کت و شلوار و کروات آمد و خلاصه(خنده) بقیه‌‌اش بماند.

*اسم نمی‌بری؟

خودشان می‌دانند



کتاب صوتی تاریخی

آخرین مطالب